کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ازوف
لغتنامه دهخدا
ازوف . [ اُ ] (ع مص ) نزدیک رسیدن وقت کاری . اَزَف . نزدیک آمدن . (زوزنی ). نزدیکی .
-
واژههای همآوا
-
عزوف
لغتنامه دهخدا
عزوف . [ ع َ ](ع ص ) دلتنگ و برتافته روی از چیزی . (منتهی الارب ): رجل عزوف ؛ شخصی که بر خوی دوست خود پایداری نتواند. ج ، عِزاف . (از اقرب الموارد). و رجوع به عُزوف شود.
-
عزوف
لغتنامه دهخدا
عزوف . [ ع ُ ] (ع مص ) ناخواهانی نمودن و ملول شدن نفس از کسی . (از منتهی الارب ): عزفت النفس عن الشی ٔ؛ دل از آن چیز پرهیز کرد و از آن دور شد و یا از آن اکراه داشت ، و آن را «عزوف عنه » گویند. (از اقرب الموارد). عَزف . و رجوع به عزف شود. || بازداشتن ...
-
عذوف
لغتنامه دهخدا
عذوف . [ ع َ ] (ع ص ) نیک خورنده . || ذائقه گیرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عدوف (الذال لغة ربیعة و بالمهملة لسائر العرب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به عدوف شود.
-
جستوجو در متن
-
ازف
لغتنامه دهخدا
ازف . [ اَ زَ ] (ع مص ) نزدیک رسیدن وقت کاری . اُزوف . نزدیک آمدن . (زوزنی ). نزدیک شدن کوچ . قوله تعالی : ازفت الاَّزفة (قرآن 57/53)؛ نزدیک رسید قیامت . || شتافتن . شتاب کردن . ازوف : اَزف الرجل ؛ بشتافت مرد. || مندمل شدن جراحت : ازف الجرح ُ. || (اِ...
-
کرچ
لغتنامه دهخدا
کرچ . [ ک ِ ] (اِخ ) بندری است در کرانه ٔ شرقی شبه جزیره ٔ کریمه در کنار دریای آزوف . در قدیم در محل کنونی کرچ ، شهر بوسپوروس برپا بود. (از فرهنگ ایران باستان ص 240).- بوغاز کرچ ؛ همان بوسفور کیمِّری است که دریای آزوف را به دریای سیاه متصل می کند. ا...
-
دریای سیاه
لغتنامه دهخدا
دریای سیاه . [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) بحرالاسود. بحر اسود. دریایی واقع در جنوب شرقی اروپا منشعب از بحرالروم (مدیترانه ). حد فاصل بین آسیا و اروپا. مساحت آن در حدود 413/400 کیلومتر مربع و حداکثرعمقش حدود 2/240 متر است . بوسیله ٔ تنگه ٔ بسفر و دریای مرمره و...
-
کریمه
لغتنامه دهخدا
کریمه . [ ک ِ م ِ] (اِخ ) شبه جزیره ای است در جنوب روسیه ٔ شوروی و در شمال دریای سیاه کنار دریای آزوف به مساحت 26000 کیلومتر مربع. شهرهای عمده ٔ آن عبارتند از: سباستوپول و سمفروپول . این ناحیه از نواحی بسیار خوش آب و هوای کناره ٔ دریای سیاه است .
-
گامیرا
لغتنامه دهخدا
گامیرا. (اِخ ) مردمانی که در زمان سارکن دوم (722 - 701 ق .م .) از طرف شمال به مملکت وان فشار می آوردند پیدایش این مردم قوی و سلحشور از سواحل دریای آزوف و از راه قفقاز است که به حوالی فلات ایران آمده بودند. ولات دیگر آسور این مردمان را گامیرا مینامند....
-
مدیترانه
لغتنامه دهخدا
مدیترانه . [ م ِ ت ِ ن ِ ] (اِخ ) بحر ابیض . متوسط. بحرالروم . دریائی است بزرگ به وسعت سه میلیون کیلومتر مربع که بین سه قاره ٔ آسیا و اروپا و افریقا واقع است . دریای مدیترانه از طریق تنگه ٔ جبل الطارق به اقیانوس اطلس راه دارد وبه وسیله ٔ ترعه ٔ سوئز ...
-
اشکانیان ارمنستان
لغتنامه دهخدا
اشکانیان ارمنستان . [ اَ نیا ن ِ اَ م َ ن ِ ] (اِخ ) برحسب نوشته های مورخان ارمنستان ، سلسله ٔ اشکانی به چهار شعبه منشعب میشده است : شعبه ٔ اول در ایران سلطنت داشتند، دوم در ارمنستان ، سوم در باختر تا هند، چهارم در ممالک شمالی از آسیای وسطی تا دریای ...
-
روسیه ٔ شوروی
لغتنامه دهخدا
روسیه ٔ شوروی . [ سی ی َ ی ِ رَ ] (اِخ ) یا اتحاد جماهیر شوروی یا بطور اختصار شوروی کشور بزرگ اروپایی و آسیایی است که از شمال به اقیانوس منجمد شمالی و از مغرب به نروژ و فنلاند و سواحل بالتیک و آلمان و از جنوب به رومانی و دریای سیاه و ترکیه و ایران و ...
-
پطر
لغتنامه دهخدا
پطر. [ پ ِ ] (اِخ ) ملقب به کبیر. نام تسار روسیه که از 1672 تا 1725 م . حکومت کرد وی در مسکو بسال 1672 م . تولد شد و با قوت اراده قدرت استره لیتزها را از میان برد و بر آن شد که قوم خویش را به ملتی متمدن مبدل سازد و تمدن مغرب را در کشور خویش منتشر کند...