کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازمایش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آزمایش
لغتنامه دهخدا
آزمایش . [ زْ / زِ ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر آزمودن . بلا. بلاء. (ربنجنی ). خبرت . (دَهّار). تجربه . تجربت . آزمون . رون . اروند. بلی . (دَهّار). بلیه . (دَهّار) (دستوراللغة). بلوی . (دَهّار). محنت . امتحان . ابتلاء. آزمودن . اختبار. امتحان . سنجش . آرو...
-
واژههای همآوا
-
آزمایش
لغتنامه دهخدا
آزمایش . [ زْ / زِ ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر آزمودن . بلا. بلاء. (ربنجنی ). خبرت . (دَهّار). تجربه . تجربت . آزمون . رون . اروند. بلی . (دَهّار). بلیه . (دَهّار) (دستوراللغة). بلوی . (دَهّار). محنت . امتحان . ابتلاء. آزمودن . اختبار. امتحان . سنجش . آرو...
-
جستوجو در متن
-
آزمایشگاه
لغتنامه دهخدا
آزمایشگاه . [ زْ / زِ ی ِ ] (اِ مرکب ) جای آزمایش . مورد آزمایش . محل امتحان .
-
خودآزمای
لغتنامه دهخدا
خودآزمای . [ خوَدْ / خُدْ زْ / زِ ] (نف مرکب )آزمایش کننده ٔ خود. خود را به محک آزمایش گذارنده .
-
چشنی
لغتنامه دهخدا
چشنی . [ چ َ ] (اِ) چاشنی مزه و طعم . آزمایش و امتحان . (ناظم الاطباء) آزمایش طعم و مزه ٔ طعام یا شراب و غیره . و رجوع به چاشنی شود.
-
آروین
لغتنامه دهخدا
آروین . [ آرْ ] (اِ) اَرْوین . تجربه . آزمایش . امتحان . آزمون .
-
دست آزمایی
لغتنامه دهخدا
دست آزمایی . [ دَ زْ / زِ ] (حامص مرکب ) دست آزمائی . آزمایش .
-
سوژه
لغتنامه دهخدا
سوژه . [ ژِ ] (فرانسوی ، اِ) آنچه که درباره ٔ آن بحث یا آزمایش کنند. موضوع . (فرهنگ فارسی معین ).
-
امتحان کردن
لغتنامه دهخدا
امتحان کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آزمودن . آزمایش کردن .
-
رون
لغتنامه دهخدا
رون . [ رَ وَ ] (اِ) آزمایش بود. (لغت فرس اسدی ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ اوبهی ). آزمایش و امتحان . (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (برهان ) : کرد باید مرمرا واو را رَوَن شیر تا تیمار دارد خویشتن . رودکی .|| آرنج .رونک . (یادداشت مؤلف ).
-
مشوال
لغتنامه دهخدا
مشوال . [ م ِش ْ ] (ع اِ) سنگی که آن را بردارند جهت آزمایش طاقت . (منتهی الارب ). سنگی که جهت آزمایش قوت و طاقت بردارند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
بی محک
لغتنامه دهخدا
بی محک . [ م َ ح َ ] (ص مرکب ) (از:بی + محک ) بی سنگ آزمایش . آزمایش ناشده : زرّ قلب و زرّ نیکو در عیاربی محک هرگز ندانی زاعتبار. مولوی .رجوع به محک شود.
-
ابتیار
لغتنامه دهخدا
ابتیار. [ اِ ] (ع مص ) آرمیدن با. درآمیختن با. خفتن با. || آزمودن . آزمایش . || بوئیدن شتر نر ماده را تا باردار است یا نه . بور.