رون . [ رَ وَ ] (اِ) آزمایش بود. (لغت فرس اسدی ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ اوبهی ). آزمایش و امتحان . (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (برهان ) :
کرد باید مرمرا واو را رَوَن
شیر تا تیمار دارد خویشتن .
|| آرنج .رونک . (یادداشت مؤلف ).
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رون . [ رَ وَ ] (اِ) آزمایش بود. (لغت فرس اسدی ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ اوبهی ). آزمایش و امتحان . (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (برهان ) :
کرد باید مرمرا واو را رَوَن
شیر تا تیمار دارد خویشتن .