کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارشاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارشاء
لغتنامه دهخدا
ارشاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ رَشَاء، به معنی آهوبره که قوی گردد و با مادر برفتار آید.
-
ارشاء
لغتنامه دهخدا
ارشاء.[ اِ ] (ع مص ) رشوه دادن . (منتهی الأرب ). پاره دادن حاکم یا قاضی را. || خاریدن پس شتر و ارشه ارشه گفتن تا بدود. (منتهی الأرب ). || ارشاء دلو؛ رسن بر دلو بستن . رسن بستن بر دلو. (منتهی الأرب ). دلو را رسن بستن . دلو را رسن ساختن . (تاج المصا...
-
جستوجو در متن
-
رشاء
لغتنامه دهخدا
رشاء. [ رَ ش َءْ ] (ع اِ) رشا. آهوبره که قوی گردد و با مادر به رفتار آید. ج ، اَرْشاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بچه ٔ آهو. (غیاث اللغات ). آهوبره . (مهذب الاسماء). || درختی مقدار قد مردم . (ناظم الاطباء)(آنندراج ). ...