کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارجوحة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ارجوحه
لغتنامه دهخدا
ارجوحه . [ اُ ح َ ] (ع اِ) طنابی دولا بر بالائی آویخته باشد که بر آن نشینند و در هوا آیند و روند. ریسمانی که هر دو سر آن بدرختی یا جائی بندند و کودکان در آن نشینند و ازین طرف بدان طرف روند. ریسمانی است که از جانبی آویزند و زنان و کودکان و دختران بر آ...
-
جستوجو در متن
-
لوکانی
لغتنامه دهخدا
لوکانی . (اِ) اُرْجوحَة . غَناوَه . نَرُموره . (زمخشری ).
-
اراجح
لغتنامه دهخدا
اراجح . [ اَ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ ارجوحة.
-
اراجیح
لغتنامه دهخدا
اراجیح . [ اَ ](ع اِ) ج ِ ارجوحة. || صحرا. (منتهی الارب ). || جنبش شتران در پویه . (منتهی الارب ).
-
تاب
لغتنامه دهخدا
تاب . (اِ) چنچولی . بادپیچ . بازپیچ . (باذپیچ ) نرموره . ارجوحه . رجوع به ارجوحه در همین لغت نامه شود. طنابی که دو سوی آنرا بر درخت یادوستون و غیرها استوار کنند و در میان آن نشسته در هوا آیند و روند بازی و ورزش را. ریسمانی که بدرخت یا بجائی بسته و در...
-
ترمره
لغتنامه دهخدا
ترمره . [ ت َ م ُ رَ / رِ ] (اِ) ترموره ، تاب . ارجوحة. (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 292 ب ).
-
حمص
لغتنامه دهخدا
حمص . [ ح َ ] (ع مص )فرونشستن آماس جراحت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || حمص ارجوحة؛ کم شدن تیزی جنبش بازپیچ یعنی آورک . (منتهی الارب ). کم شدن فوران ارجوحه . (از اقرب الموارد). || حمص قذاة؛ به نرمی بیرون کردن خاشاک از چشم . || در هوا آمدن و رفتن...
-
غناوه
لغتنامه دهخدا
غناوه . [ غ ُ وَ / وِ ] (اِ)سازی است . (فرهنگ رشیدی ). سازی است که مطربان نوازند. (برهان قاطع). صاحب آنندراج بجای واو دال آورده است و ظاهراً واو صحیح است . || نام بازیی است . (فرهنگ رشیدی ). نوعی از بازیها است . (برهان قاطع). اُرجوحَه لوکانی . نرموره...
-
وازنیچ
لغتنامه دهخدا
وازنیچ . (اِ) ریسمانی را گویند که در ایام جشن و عیدها از جائی آویزند و بر آن نشسته در هوا آیندو روند. (برهان ) (آنندراج ). ظاهراً مصحف واذپیچ و باذپیچ است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به وازنیج ، بادپیچ ، ارجوحه ، وازپیچ ، کاز، چنچولی شود.
-
رجاحة
لغتنامه دهخدا
رجاحة. [ رُج ْ جا ح َ ] (ع اِ) بانوج . (ناظم الاطباء)(منتهی الارب ). بانوج ، و آن ریسمانی است که از جای بلندی یا شاخ و در درختی آویزند و زنان و دختران بر آن نشسته در هوا آیند و روند. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). تاب . و رجوع به تاب و ارجوحه و رُجاحة...
-
مرجوحة
لغتنامه دهخدا
مرجوحة. [ م َ ح َ ] (ع اِ) بانوج . بازپیج . (از منتهی الارب ).ارجوحة. چوبی که وسط آن را بر تل مرتفعی گذارند و پسربچگان دو طرف آن سوار شوند و پائین و بالا رود. (ازمتن اللغة). الاکلنگ . رجوع به الاکلنگ شود. || (ص ) تأنیث مرجوح . رجوع به مرجوحه و مرجوح...
-
گازه
لغتنامه دهخدا
گازه . [ زَ / زِ ] (اِ) در اصل کازه . رجوع به کازه شود. بادپیچ . بازپیچ .باذپیچ . تاب . بانوج . کاز. (آنندراج ). ارجوحه . رجوع به ارجوحه شود. ننو. هندی جهوله . (آنندراج ). به زبان گیل هلاچین . || خانه . منزل . خانه ٔ فالیزبان که در صحرا از چوب و علف ...
-
نرموره
لغتنامه دهخدا
نرموره . [ ن َ مورَ / رِ ] (ص ) چیزی لک و گنده را گویند. (از جهانگیری ) (از فرهنگ نظام ). هر چیز گنده و لک وپک و ناهموار. (برهان قاطع) (آنندراج ). هنگفت . ناهموار. گنده . (ناظم الاطباء). || گردکان و فندق بزرگ . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)....
-
ترجح
لغتنامه دهخدا
ترجح . [ ت َ رَج ْ ج ُ ] (ع مص ) بگراییدن . (تاج المصادر بیهقی ). گراییدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مایل شدن چیزی بطرفی ، و بوسیله ٔ باء جر متعدی شده معنی مایل گردانیدن دهد چنانکه گویند: ترجحت الارجوحة بالغلام ؛ تاب کودک را مایل گردانید. (از ش...