کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اراجیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اراجیف
لغتنامه دهخدا
اراجیف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ارجاف . خبرهای موحش و مدهش . بیهودگان و سخنهای دروغ و بی اصل . (غیاث اللغات ). خبرهای دروغ . خبرهای نادرست . شایعات . تعاتِع:درین ساعت خبری هول افتاد بنده انهی نخواست کرد تا نماز دیگر مددی رسد که آن رسیده شاید اراجیف باشد. ...
-
جستوجو در متن
-
ارجاف
لغتنامه دهخدا
ارجاف . [ اَ ](ع اِ) خبر که بگمان خود گویند. خبر دروغ . چیزهای دروغ . ج ، اراجیف : آن خبر بناصرالدین رسانیدند مقبول نداشت و اَرجاف انگاشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 39).
-
خبر دروغ افکندن
لغتنامه دهخدا
خبر دروغ افکندن . [ خ َ ب َ رِ دُ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اشاعه ٔ اراجیف . پخش خبر غیر واقع کردن . نشر اکاذیب کردن . انتشار مطالب نادرست دادن
-
تعاتع
لغتنامه دهخدا
تعاتع. [ ت َ ت ِ ] (ع اِ) اخبار دروغ بیمناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اراجیف و تخلیط. (اقرب الموارد). || شوریدگی کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
دهلیزی
لغتنامه دهخدا
دهلیزی . [ دِ ] (ص نسبی ) منسوب به دهلیز است . هر چیز منسوب و مربوط به دهلیز. || دربان خانه را گویند. (لغت محلی شوشتر). || حرفهای بازاری . (یادداشت مؤلف ). کنایه از سخنانی که از اندرون خانه خبری دهند و از بیرون خانه خبری گویند و بتراشند. (ناظم الاطب...
-
مرجف
لغتنامه دهخدا
مرجف . [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) خوض کننده در خبرهای فتنه و مانند آن . (آنندراج ). کسی که درآورد خبرهای فتنه انگیز و گفتارهای دروغ را و مردمان را مضطرب و پریشان کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خوض کننده در اراجیف . (از متن اللغة). نعت فاعلی است از ار...
-
مصلحت نمودن
لغتنامه دهخدا
مصلحت نمودن . [ م َ ل َ ح َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) صلاح و صواب به نظر آمدن : چه از کثرت اراجیف مختلف که در آن تاریخ برسبیل مجمجه از افواه شنوده می آمد،دل بر اقامت خراسان و لاسیما در غیبت سلطان قرار نمی گرفت و تخلف به هیچوجه مصلحت نمی نمود. (...
-
چل وچو
لغتنامه دهخدا
چل وچو. [ چ ِل ُ چ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ٔ تهرانیان ، به معنی خبرهای دروغ و شایعات بی اساس است . مرادف هو و چو. اراجیف . خبرهای شایع و دروغ . شایعات دروغین . خبرهای بی اصل . اخبار دروغ که بپراکنند. و رجوع به چل وچو افتادن و چل وچو ا...
-
مجمجة
لغتنامه دهخدا
مجمجة. [ م َ م َ ج َ ] (ع مص ) سخن در دهن گردانیدن بی هویدا گفتن . (المصادر زوزنی ). بیان نکردن خبر را و ناپیدا گفتن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). آشکار بیان نکردن خبر یا تمام نگفتن آن . (از اقرب الموارد) پچپچه : از کثرت اراجیف مخ...
-
طامات
لغتنامه دهخدا
طامات . [ طام ْ ما ] (ع اِ) اقوال پراکنده . (برهان ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سخن از چپ و راست ، یعنی قول پراکنده و شیادانه : به طامات مجلس بیاراستم پس آنگه ز حق مغفرت خواستم . سعدی . || هذیان و سخنان هرزه و اراجیف و بی اصل را گویند. (برهان ) (غیاث...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن ابی طاهر الاسفراینی مکنی به ابوحامد. امام اصحاب حدیث به بغداد. و ثعالبی در یتیمه ذکر او آورده و گوید: و هو صدر فقهاء البغداد. و انه بلغ من الفقه و التدریس مبلغاً تشیر الیه الأنامل و تثنی علیه الخناصر... و من هو من افراد هذ...
-
طغرل
لغتنامه دهخدا
طغرل . [ طُ رِ / رُ ] (اِخ ) ابن ارسلان ، السلطان الاعظم رکن الدنیا و الدین معز الاسلام و المسلمین ، ابوطالب طغرل بن ارسلان قسیم امیرالمؤمنین (طغرل ثالث ) (573 تا 590 هَ . ق .).کمال دولت و کامیاری و وفور حشمت و بختیاری سلطان ماضی طغرل سلجوقی از آن ز...