مجمجة. [ م َ م َ ج َ ] (ع مص ) سخن در دهن گردانیدن بی هویدا گفتن . (المصادر زوزنی ). بیان نکردن خبر را و ناپیدا گفتن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). آشکار بیان نکردن خبر یا تمام نگفتن آن . (از اقرب الموارد) پچپچه : از کثرت اراجیف مختلف که در آن تاریخ بر سبیل مجمجه از افواه شنوده می آمد، دل بر اقامت خراسان ... قرار نمی گرفت . (المعجم چ مدرس رضوی ص 4). || بی نقطه و بی اعراب نوشتن کتاب را وتعمیه نمودن در آن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کج کلامی کردن با کسی و برگردانیدن او را از حالی به حالی . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.