کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اذناب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اذناب
لغتنامه دهخدا
اذناب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ذَنَب . دُمها. دنبالها. || اذناب ناس ؛ مردم کم پایه . مردمان حقیر. اسافل ناس . عوام الناس .ذنبات . اتباع . سَفَله ٔ مردم . مقابل نواصی قوم :5 امیرالمؤمنین اعزازها ارزانی داشتی ... تا... بمدینةالسلام رویم و غضاضتی که جاه خلا...
-
اذناب
لغتنامه دهخدا
اذناب . [ اِ ] (ع مص ) گناه کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
واژههای مشابه
-
اذناب الخیل
لغتنامه دهخدا
اذناب الخیل . [ اَ بُل ْ خ َ ] (ع اِ مرکب ) گیاهی است داروئی . لحیةالتیس . ذنب الخیل . شِنگ . الاله شنگ . ریش بز. اسپلنج . مارنه . و رجوع به ذنب الخیل و لحیةالتیس شود.
-
اذناب الدماغ
لغتنامه دهخدا
اذناب الدماغ . [ اَبُدْ دِ ] (ع اِ مرکب ) دنبالهای مغز. دو ستون سفید بزرگ از دو زاویه ٔ قدامی حدبه ٔ حلقوی خارج میشود که اول استوانی و بهم نزدیک و بعد مسطح و از یکدیگر دور شده بقدام و فوق و وحشی رفته موسوم بدنبالهای مغزند و در آنها دیده میشود:1 - سطح...
-
جستوجو در متن
-
اسفل الناس
لغتنامه دهخدا
اسفل الناس . [ اَ ف َ لُن ْ نا ] (ع اِ مرکب ) اذناب .
-
نواصی
لغتنامه دهخدا
نواصی . [ ن َ ] (ع اِ) ج ِ ناصیة. رجوع به ناصیة شود. || اشراف مردم . (آنندراج ): نواصی قوم ؛ اشراف قوم ، مقابل اذناب قوم . (یادداشت مؤلف ).
-
هوفسطیداس
لغتنامه دهخدا
هوفسطیداس . [ ف َ ] (معرب ، اِ) نام عصاره ٔ لحیةالتیس است که به فارسی شنگ و به عربی اذناب الخیل خوانند. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به تذکره ٔ ضریر انطاکی شود.
-
ذنبات
لغتنامه دهخدا
ذنبات . [ ذَ ن َ ] (ع اِ) ذنبات ناس ، اذناب ناس ؛ مردم کم پایه وحواشی و خدم و سپس روندگان . اتباع ناس . سفله ٔ ناس .
-
ریش بز خالدار
لغتنامه دهخدا
ریش بز خالدار. [ ب ُ زِ ] (اِ مرکب ) شنگ . الاله شنگ . اذناب الخیل . لحیةالتیس . ریش بز. (یادداشت مؤلف ).
-
الاله شنگ
لغتنامه دهخدا
الاله شنگ . [ اَ ل َ / ل ِ ش ِ ] (اِمرکب ) شنگ . لحیةالتیس . اذناب الخیل . ریش بز. ریش بز خالدار. رجوع به شنگ شود.
-
اذیال
لغتنامه دهخدا
اذیال . [ اَذْ ] (ع اِ) ج ِ ذَیل . دامنها. (غیاث اللغات ). || اذیال ناس ؛ طبقه ٔ پست از مردم . اذناب ناس . سپس روندگان . پس ماندگان . سپس ماندگان . اواخر قوم . مقابل نواصی .
-
اسپلنج
لغتنامه دهخدا
اسپلنج . [ اَ ل ُ ] (اِ) گیاهی است دوائی که آنرا به صفاهان شنگ و در خراسان ریش بز خالدار و بعربی لحیةالتیس خوانند. طبیعت آن سرد و خشک است . خون بینی و جمیع اعضاء ببندد و ریشهای کهنه را نافع باشد و قرحه ٔ امعاء را سود دارد و اذناب الخیل همانست . (برها...
-
خیل البحر
لغتنامه دهخدا
خیل البحر. [ خ َ لُل ْ ب َ] (ع اِ مرکب ) اسب آبی . (یادداشت مؤلف ): دخلت فی النهر فقلت لابی بکربن یعقوب ماهذه الدواب فقال هی خیل البحر خرجت ترعی فی البر و هی اغلظ من الخیل و لها اعراف و اذناب و رؤوسها کرؤوس الخیل ارجلها کارجل الفیلة و رایت هذه الخ...