اسپلنج . [ اَ ل ُ ] (اِ) گیاهی است دوائی که آنرا به صفاهان شنگ و در خراسان ریش بز خالدار و بعربی لحیةالتیس خوانند. طبیعت آن سرد و خشک است . خون بینی و جمیع اعضاء ببندد و ریشهای کهنه را نافع باشد و قرحه ٔ امعاء را سود دارد و اذناب الخیل همانست . (برهان ). حکیم مؤمن در تحفه و صاحب مخزن الادویه کلمه را «اسلنج » ضبط کرده اند. رجوع به اسلنج شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.