کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادا و اطوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حسن ادا
لغتنامه دهخدا
حسن ادا. [ ح ُ ن ِ اَ ] (اِخ ) (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) درست انجام دادن . رجوع به ترکیبات حسن شود.
-
جستوجو در متن
-
خوش اطوار
لغتنامه دهخدا
خوش اطوار. [ خوَش ْ / خُش ْ اَطْ ] (ص مرکب ) خوش حرکات . خوش ادا. با بهترین حرکات . آنکه اطوار و رفتارش زیباست .
-
ناز و نوز
لغتنامه دهخدا
ناز ونوز. [ زُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قر و غربیله . (یادداشت مؤلف ). ادا و اطوار. رجوع به ناز شود.
-
خوش چم و خم
لغتنامه دهخدا
خوش چم و خم . [ خوَش ْ / خُش ْ چ َ م ُ خ َ] (ص مرکب ) خوش رفتار. خوش ادا. خوش اطوار. خوش حرکت .
-
شکلک
لغتنامه دهخدا
شکلک . [ ش َ / ش ِ ل َ ] (اِ مصغر) ادا. دهن کجی . عمل والوچانیدن . دلام . ذلام . (یادداشت مؤلف ). ادا و اطوار با لب و لوچه و چشم و ابرو. (فرهنگ فارسی معین ).- شکلک به کسی ساختن ؛ به کسی بازخمانیدن . ادای او را درآوردن . (یادداشت مؤلف ).- شکلک درآو...
-
چم و خم
لغتنامه دهخدا
چم و خم . [ چ َ م ُ خ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ادب در معاشرت با زیرکی و استادی . || اظهار ادب با زبان و اشارات لب و روی . || ادا و اطوار. قر و غربیله . ناز و کرشمه . و رجوع به چمیدن شود. || راه و روش وصول به مقصود، زیرکان و موقعشناسان را.پیچ و خم هر...
-
بدادا
لغتنامه دهخدا
بدادا. [ ب َ اَ ] (ص مرکب ) کسی که ادای خارج از او سر زند. مقابل خوش ادا. (از آنندراج ). آنکه دارای اطوار و رفتار و کرداربد باشد. (ناظم الاطباء). بدخو. بداطوار. بداحوال . بدگوشت . گوشت تلخ . (یادداشت مؤلف ). || کسی که در ادای قرض حیله جو باشد. (آنند...
-
شیرین حرکات
لغتنامه دهخدا
شیرین حرکات . [ ح َرَ ] (ص مرکب ) آنکه حرکات وی دلپذیر باشد. (ناظم الاطباء). خوش ادا. با اطوار و رفتار مطبوع : فتنه انگیزی و خونریزی و خلقی نگرانندکه چه شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی . سعدی .خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات کز سر جان و جهان دست فشان...
-
چم
لغتنامه دهخدا
چم . [ چ َ ] (اِ) به معنی خرام و رفتاری به ناز باشد. (برهان ). خرام . (جهانگیری ). به معنی خرام و رفتاری ازروی ناز. (انجمن آرا) (آنندراج ) (غیاث ). رفتار و خرام از روی ناز. (ناظم الاطباء). رفتاری با ناز و ادا و اطوار شیوه ٔ رفتار نازنینان و نازداران ...
-
کشی
لغتنامه دهخدا
کشی . [ ک َ ] (حامص ) حالت و چگونگی کش . تندرستی .خوشی . گشی هم آمده است . (برهان ). خوبی : که افزونی از دوست بستایدش بلندی و کشی بیفزایدش . فردوسی .نکوئی سپاه است و شاهش تویی کشی آسمان است و ماهش تویی . فردوسی .آن به کشی رتبت میدان خسرو روز جنگ وین ...
-
صائن اصفهانی
لغتنامه دهخدا
صائن اصفهانی . [ ءِ ن ِ اِ ف َ ] (اِخ ) صاین الدین علی بن محمدبن محمد تُرکه ٔ اصفهانی (خواجه ...). از علماء و عالم زادگان اصفهان . جد او سیدمحمد ترک و اصل آنان از خجند است ، از این رو به «تُرْکه » معروف گردیده اند. صاین الدین ابتدا نزد برادر بزرگ خود...
-
شیرین
لغتنامه دهخدا
شیرین . (ص نسبی ) هر چیزکه نسبت به شیر داشته باشد، خصوصاً در حلاوت . (آنندراج ) (بهار عجم ). || طفل شیرخواره . (ناظم الاطباء). شیری . || هر چیز که مزه ٔ قند و نبات دهد و حلاوت داشته باشد. غذا و خوراک باحلاوت . (ناظم الاطباء). حالی . حلو. صاحب طعمی چو...
-
ناز
لغتنامه دهخدا
ناز. (اِ) نعمت .رفاه . آسایش . (حاشیه ٔ برهان قاطع دکتر معین ). تنعم .کامرانی . (آنندراج ). نعیم . (ترجمان القرآن ). نعیم . نعمت . (مهذب الاسماء) (محمودبن عمر). تن آسانی . شادکامی . عز. عزت . بزرگی . احترام . رامش . رخاء : ای لک ار ناز خواهی و نعمت گ...