کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادامه دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ادامة
لغتنامه دهخدا
ادامة. [ اِ م َ ] (اِخ ) شهریست دارای سور از شهرهای نفتالی بین کنادة و رامة و ظاهراً در شمال غربی بحرالجلیل واقع بوده است و اثری از آن تاکنون بدست نیامده است . (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
مداومت
لغتنامه دهخدا
مداومت . [ م ُ وَ / وِ م َ ] (از ع اِمص ) استدامت . پایداری . ثبات . (ناظم الاطباء). ادامه . (فرهنگ فارسی معین ). || مواظبت وایستن بر کاری . (ناظم الاطباء). || (ص ) همیشه یا مدتی طولانی کاری را انجام دادن . دوام دادن . پایداری کردن . ثابت قدم بودن . ...
-
ول کردن
لغتنامه دهخدا
ول کردن . [ وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، ول دادن . سر دادن . رها کردن . آزاد کردن . || از دست نهادن . || ترک گفتن . ادامه ندادن .- ولش کردن ؛ در تداول ، ول کردن . رها کردن . آزاد گذاردن .
-
ردام
لغتنامه دهخدا
ردام . [ رُ ] (ع مص ) رَدْم . تیز دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ادامه داشتن . || روان شدن چیزی . || سبز شدن درخت پس خشکیدن . (از اقرب الموارد).
-
امالة
لغتنامه دهخدا
امالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) مال دادن . (از اقرب الموارد). به این معنی واوی است و از «مول » می آید. || برگردانیدن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). خم دادن . (ناظم الاطباء). || چرانیدن شتر از گیاه شیرین . || سست گردانیدن افسار اسب برای اینکه راه برود ...
-
ولق
لغتنامه دهخدا
ولق . [ وَ ] (ع مص ) به شمشیر زدن . || نیزه سبک زدن . || شتافتن . || پیوسته رفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پیوسته دروغ گفتن . (منتهی الارب ). ادامه دادن به دروغ . (اقرب الموارد). || ولق الکلام ؛ دبره . (اقرب الموارد).
-
عزف
لغتنامه دهخدا
عزف . [ ع َ ] (ع مص ) پائیدن بر اکل و شرب . (از منتهی الارب ). ادامه دادن به خوردن و آشامیدن . (از اقرب الموارد). || جهیدن نای گلوی شتر وقت مرگ . (از منتهی الارب ): عزف البعیر؛ حنجره ٔشتر هنگام مردن جهید. || زهد پیشه کردن نفس از چیزی و منصرف شدن از آ...
-
درنگی نمودن
لغتنامه دهخدا
درنگی نمودن . [ دِ رَ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) درنگی کردن . کندی کردن . آهستگی کردن . تأخیر کردن . تدکل . فشل . هلهلة. (منتهی الارب ): هنبتة؛ سستی و درنگی نمودن در کار. عوق ، عوقة، عیق ؛ درنگی نماینده . (منتهی الارب ). || ادامه دادن . باقی نه...
-
کروکر کردن
لغتنامه دهخدا
کروکرکردن . [ ک ِرْ رُ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با کشیدن پای بر زمین بنرمی پیش رفتن . || با فقریا با ضعف امرار حیات کردن . با قلت مال به نحوی معاش را گذرانیدن یا عملی محتاج به پول بسیار را با تعب با پول کم ادامه دادن . (یادداشت مؤلف ). || به ملایمت پ...
-
تمادی
لغتنامه دهخدا
تمادی . [ ت َ ] (ع مص ) ستیهیدن در چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لجاج کردن و ادامه دادن در آن . (از اقرب الموارد) : از شدت حال و تمادی ایام محنت و تراکم امواج کربت و مقاسات شداید غربت نالش کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || به نهایت رسیدن . || د...
-
اعران
لغتنامه دهخدا
اعران . [ اِ ] (ع مص ) پیوستگی کردن بر خوردن گوشت .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ادامه دادن بر خوردن گوشت پخته . (از اقرب الموارد). || کفیده شدن ساقهای شتربچگان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکاف برداشتن ساقهای شتربچگان . (از اقرب الموارد). || خا...
-
مرون
لغتنامه دهخدا
مرون . [ م ُ ] (ع مص ) نرم شدن . (تاج المصادر بیهقی ). نرم گردیدن با اندک سختی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت گردیدن دست بر کار و سخت گردیدن روی بر امر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || عادت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خوی کردن بر...
-
درنگ داشتن
لغتنامه دهخدا
درنگ داشتن . [ دِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) ادامه دادن . امتداد دادن . مَدّ. (از منتهی الارب ). || ثبات داشتن . پایداری داشتن . مداومت داشتن . تاب مقاومت داشتن . استقامت داشتن : که گر اژدها پیش آید به جنگ ندارد به یک زخم ایشان درنگ . فردوسی .کنون خود ندارم...
-
فرس
لغتنامه دهخدا
فرس . [ ف َ ] (ع مص ) فروکوفتن و شکستن استخوان گردن شکار را. (منتهی الارب ). شکستن شیرگردن شکار خود را. فرس در اصل بدین معنی است و سپس در اثر کثرت استعمال به معنی قتل به طور کلی به کار رفته است . و در ذبح حیوان این عمل نهی شده است . (از اقرب الموارد)...