کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احسان کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علی احسان
لغتنامه دهخدا
علی احسان . [ ع َ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیایی ، بخش سنقر کلیایی ، شهرستان کرمانشاهان . واقع در 29 هزارگزی باختر سنقر، و یک هزارگزی الیاسان . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر، و دارای 145 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و...
-
احسان بهشت
لغتنامه دهخدا
احسان بهشت . [ اِ ن ِ ب ِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) احسان کلی و تمام : جانب میخانه رو، بگذر ز مسجد کاندروگر بیامرزندت احسان بهشتت می کنند . محمدسعید اشرف (از بهارعجم ).متن و حاشیه از لغت نامه های تألیف هند نقل شده است و با ذوق سلیم ایرانی وفق ن...
-
جستوجو در متن
-
ازداء
لغتنامه دهخدا
ازداء. [ اِ ] (ع مص ) احسان کردن . (منتهی الارب ). احسان .
-
تفضل کردن
لغتنامه دهخدا
تفضل کردن . [ ت َ ف َض ْ ض ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لطف کردن . احسان کردن . نیکویی کردن : احسان چرا کنی و تفضل بجای آنک فردا به روز جنگ و جفا برکشی حسام . ناصرخسرو.سبک باش ای نسیم صبحگاهی تفضل کن بدان فرصت که خواهی . نظامی .رجوع به تفضل شود.
-
افضال کردن
لغتنامه دهخدا
افضال کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بخشش کردن . انعام و احسان کردن : توقع است ز انعام دایم المعروف ز بهر آنکه نه امروز میکند افضال .سعدی .
-
تمزی
لغتنامه دهخدا
تمزی . [ ت َ م َزْ زی ] (ع مص ) احسان کردن . (ناظم الاطباء).
-
اعتفاء
لغتنامه دهخدا
اعتفاء.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) احسان خواستن آمدن کسی را. برای خواستن احسان بنزد کسی آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نزدیک کسی شدن به امید احسان . (تاج المصادر بیهقی ). عفو خواستن . (المصادر زوزنی ). به امید بخشش و احسان نزد کسی رفتن . (از...
-
استثماد
لغتنامه دهخدا
استثماد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نیکوئی و احسان خواستن از. || اِثماد. (منتهی الارب ). مثمود کردن . از بس سؤال تهی دست کردن . رجوع به اثماد شود.
-
ابلاء
لغتنامه دهخدا
ابلاء. [ اِ ] (ع مص ) نیکوداشت کردن . || نعمت دادن . احسان . انعام . منت . || دل کسی خوش کردن بسوگند. سوگند خوردن برای کسی . || سوگند دادن کسی را. || کفایت فرانمودن . || کهنه کردن . کهن کردن . فرسوده کردن . پوسانیدن . || اشتر بر سر گور بستن تا بمیرد....
-
خوبی کردن
لغتنامه دهخدا
خوبی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) احسان کردن . انعام کردن . لطف کردن . نیکی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).- خوبی کسی کردن ؛ بخوبی یاد کردن او را. (آنندراج ) : دیدم از تاب و تب عشق تو می سوزد رقیب خوبیش کردم دعا گفتم نصیب دشمنان . اثر (از آنندراج ).|| ...
-
شیفته کردن
لغتنامه دهخدا
شیفته کردن . [ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عاشق و شیدا کردن . دل بردن و آشفته ساختن : خلق را بر تو چنین شیفته احسان تو کردتا تو باشی دل تو سیر مباداز احسان . فرخی .شیفته کرد مرا عشق و ولای تو چنین شایدم هرچه به من عشق و ولای تو کند.منوچهری .
-
تخته بند کردن
لغتنامه دهخدا
تخته بند کردن . [ ت َ ت َ / ت ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زندانی کردن . در قید و بند انداختن : در احسان ، کنون که بگشاید؟بوالحسن را چو تخته بند کنند.انوری .
-
اساءة
لغتنامه دهخدا
اساءة. [ اِ ءَ ] (ع مص )اِسائه . اِسائت . بدی کردن با. (منتهی الارب ) (صراح ).بدی ، مقابل احسان و نیکی : اساءة اَدَب : چه اسائت ز من آمد که بدین تشنه دلی بسوی مشرب احسان شدنم نگذارند. خاقانی .|| گمان بد بردن به کسی . (تاج المصادر بیهقی ): اساءة ظن . ...
-
سقایة
لغتنامه دهخدا
سقایة. [ س َق ْ قا ی َ ] (ع ص ) سَقّاءة. زن آب دهنده . (آنندراج ). مؤنث سقاء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مثل است : اِسْق ِ رَقاش ِ فانها سقایة، درباره ٔ احسان کننده گویند که شایسته ٔ احسان کردن است . (منتهی الارب ).