کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجزم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجزم
لغتنامه دهخدا
اجزم . [ اَ زَ ] (ع ص ) بریده . || بریده دست . || بریده بینی .
-
اجزم
لغتنامه دهخدا
اجزم . [ اَ زَ ] (ع ن تف ) جازم تر.
-
واژههای همآوا
-
اجذم
لغتنامه دهخدا
اجذم . [ اَ ذَ ] (ع اِ) از اعلام مردان عرب است .
-
اجذم
لغتنامه دهخدا
اجذم . [ اَ ذَ] (ع ص ) بریده دست . (تاج المصادر) (زوزنی ). بی دست : من تعلم القرآن ثم نسیه لقی اﷲ تعالی و هو اجذم (حدیث ). || گرفتار بعلت جذام . || آنکه سرانگشتانش رفته باشد. || افتاده انگشت . (مهذب الاسماء). مؤنث : جَذْماء. ج ، جُذم .
-
جستوجو در متن
-
قطعاً
لغتنامه دهخدا
قطعاً. [ ق َ عَن ْ ] (ع ق ) جزماً. (اقرب الموارد). یقیناً: الامر واقع قطعاً؛ منصوب است بنابر آنکه مصدر باشد به معنی اجزم به و قیل علی الحال ای مقطوعاً بوقوعه . (اقرب الموارد).
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن یوسف نبهانی . شاعر و ادیب و قاضی بود. در دیه اجزم بنی نبهان از حوالی حیفا در شمال فلسطین و در سال 1265 هَ . ق . چشم به جهان گشود و پس از احراز مناصبی به سال 1350 هَ . ق . درگذشت . او را آثار فراوانی است و از آن جم...