کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجانة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجانة
لغتنامه دهخدا
اجانة. [ اِج ْ جا ن َ ] (ع اِ) رجوع به اجانه شود.
-
واژههای مشابه
-
اجانه
لغتنامه دهخدا
اجانه . [ اِج ْ جا ن َ ] (اِخ ) (نهر...) نهری نزدیک بصره ، منشعب از فرات و آن نهر را ابوموسی اشعری به امر عمر کرده است . (قاموس الاعلام ).
-
اجانه
لغتنامه دهخدا
اجانه . [ اِج ْ جا ن َ ] (ع اِ) ایجانه . پنگان . (صراح ) (منتهی الارب ). پیاله . (منتهی الارب ). تغار. تغارچه . تغارک . مرکن . طاس . و آن مانند نیم خُم یا نیم کوزه ای است که در آن آب و مثل آن کنند و ماننده ٔ لاوک از سنگ یا از گل و غیر آن که در آن جام...
-
جستوجو در متن
-
اجانات
لغتنامه دهخدا
اجانات . [ اِج ْ جا ] (ع اِ) ج ِ اِجّانه .
-
اجانین
لغتنامه دهخدا
اجانین . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اِجّانه .
-
اجاجین
لغتنامه دهخدا
اجاجین . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اِجّانة و اِنجانة و ایجانة.
-
تیغار
لغتنامه دهخدا
تیغار. (ع اِ) تغار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ظرف آب . (ناظم الاطباء). الاجانة و یأها زائدة. ج ، تیاغیر. (اقرب الموارد). رجوع به اجانة شود.
-
مرکن
لغتنامه دهخدا
مرکن . [ م ِ ک َ] (ع اِ) لگن و تغاره ٔ بزرگ که در وی جامه شویند. (منتهی الارب ). تغار و نیم لگن . (دهار). اجانه که جامه در آن شویند. (از اقرب الموارد). تشت کوچک . لگنچه . ج ، مَراکن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) : امروز دومرده پیش گیرد مرکن فردا گو...
-
طاس
لغتنامه دهخدا
طاس . (اِ) در اصل فارسی تاس است ، فارسی زبانان عربی دان به طاء نویسند و رواج گرفت ، از عالم طپیدن و طلا به معنی طشت کلان و گهری . (غیاث اللغات ). و در منتخب نوشته ظرفی که درو آب و شراب خورند و هیچ نگفته که معرب است و در شرح نصاب نوشته که : طاس از لغا...
-
پنگان
لغتنامه دهخدا
پنگان . [ پ َ ] (اِ) طاسی باشد از مس و امثال آن که در بن آن سوراخ تنگی کنند بقدر زمانی معین یعنی چون آن طاس را بر روی آب ایستاده نهند بقدر آن زمان معین پر شود و به ته آب نشیند و بیشتر آب یاران و مزارعان دارند چه آن را در تقسیم در میان تغار آبی نهند ب...
-
پیاله
لغتنامه دهخدا
پیاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) قدح آبگینه . (لغت نامه ٔ اسدی ). کاسه ٔ خرد که در آن شراب خورند و آن از شیشه و بلور بوده است . جام . پیغاله . (عنصری ). رجوع به پیغاله شود. قدح شراب . (صحاح الفرس ). گاسی . قدح . (دهار). کاسه که بدان شراب زنند و آن را جام و...
-
ارجان
لغتنامه دهخدا
ارجان . [ اَرْ رَ ] (اِخ ) اورجان . و عامه ٔ ایرانیان آنرا ارغان نامند و متنبی راء آنرا بتخفیف آورده است در این بیت :أرجان َ ایّتها الجیادُ فانه عزمی الذی یَدع ُ الوشیج مکسّرا.و قال ابوعلی : ارجان وزنه فَعّلان و لاتجعله أفعلان لأنک ان جعلت َ الهمز...