کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اثنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اثنی
لغتنامه دهخدا
اثنی . [ اِ نی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به اثنان و اثناعشر در صورتی که عَلم باشد. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
عسنی
لغتنامه دهخدا
عسنی . [ ع َ ] (اِخ ) محمدبن اسعدبن عبداﷲبن سعید مذحجی عسنی . از قاضیان و فقیهان یمن بود و مدتی قضاوت عدن را نیز بعهده داشت و به سال 661 هَ .ق . در این شهر درگذشت . او را کتابی در اصول فقه و کتابی در فروع فقه است . (از الاعلام زرکلی از العقود اللؤلو...
-
اسنی
لغتنامه دهخدا
اسنی . [ اَ نا ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از سنی . سنی تر. ارفع. بلندتر. عالی تر. اعلی . || روشن تر.
-
اسنی
لغتنامه دهخدا
اسنی . [ اِ / اَ ] (اِخ ) شهری است بصعید مصر. (منتهی الارب ). و نسبت بدان اسنانی باشد. رجوع به اسنا شود.
-
جستوجو در متن
-
باب المعده
لغتنامه دهخدا
باب المعده . [ بُل ْ م ِ دَ ] (ع اِ مرکب )سوراخی در طرف پائین معده که معده رابه اثنی عشر مربوط میکند بوسیله ٔ اسفنکتری در موقع لزوم باز میشود و مقداری از کیموس وارد اثنی عشر میشود. (از کالبدشناسی گنج بخش ) (از فیزیولوژی نیک نفس ).
-
کاظمین
لغتنامه دهخدا
کاظمین . [ ظِ م َ ] (اِخ ) امام موسی (ع ) و امام محمد تقی (ع ). (فرهنگ نظام ذیل لغت کاظم ). در ائمه ٔ اثنی عشریه لقب جوادین است چون لقب هر دو امام کاظم است .
-
موسی الکاظم
لغتنامه دهخدا
موسی الکاظم . [ سَل ْ ظِ ] (اِخ ) موسی بن جعفر ملقب به کاظم و باب الحوائج ، امام هفتم شیعیان اثنی عشری . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به موسی بن جعفر شود.
-
مدرم
لغتنامه دهخدا
مدرم . [ م ُ رِ ] (ع ص ) طفلی که دندان شیر وی بجنبد تا بجایش دیگر برآید. (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || شتر بچه که جذعة به اثنی شدن گیرد و آن در سال پنجم یا ششم باشد . (آنندراج ).
-
اطنعش
لغتنامه دهخدا
اطنعش . [ اِ ن َ ع َ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) به لهجه ٔ عامیانه ٔ مردم بغدادبر اثنی عشر اطلاق شود. رجوع به نشوءاللغة ص 68 شود.
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) ترک وی با جمعی لشکریان قاهر خلیفه را در اواسط جمادی الاول سنه ٔ اثنی و عشرین و ثلثمائة (322 هَ . ق .) خلع کردند و میل کشیدند. (تاریخ گزیده چ براون ج 1 ص 344).
-
اثناء
لغتنامه دهخدا
اثناء. [ اِ ] (ع مص ) ستودن . ثنا گفتن . (تاج المصادر): اثنی علیه . (منتهی الارب ). افاضل جهان و شعرای عصر مبالغتها نموده و در اِثناء و اطرای او قصاید پرداخته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || در سال ششم درآمدن (شتر): اثنی البعیر. (منتهی الارب ). || دوم ش...
-
ذوالاثنی عشر اصبعاً
لغتنامه دهخدا
ذوالاثنی عشر اصبعاً. [ ذُل ْ اِ ن َ ع َ ش َ رَ اِ ب َ عَن ْ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحب دوازده انگشت دراز. معاء اثنی عَشَر. و کلمه ٔ (ذوالاثنی عشر اصبعاً) را ابن البیطار در شرح کلمه ٔ حب النیل آورده است .
-
مظفرالدین ازبک
لغتنامه دهخدا
مظفرالدین ازبک . [ م ُ ظَف ْ ف َ رُدْ دی اُ ب َ ] (اِخ ) برادر اتابک نصرةالدین ابوبکربن محمدبن ایلدگزبود که بعد از وی به پادشاهی رسید و پانزده سال حکومت کرد. در سنه ٔ اثنی و عشرین و ستمائه چون سلطان جلال الدین ... خوارزمشاه بر ملک آذربایجان مستولی شد...