اثناء. [ اِ ] (ع مص ) ستودن . ثنا گفتن . (تاج المصادر): اثنی علیه . (منتهی الارب ). افاضل جهان و شعرای عصر مبالغتها نموده و در اِثناء و اطرای او قصاید پرداخته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || در سال ششم درآمدن (شتر): اثنی البعیر. (منتهی الارب ). || دوم شدن دیگری را: یقال هذا واحد فاثنه ؛ ای کن ثانیه . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.