کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتفال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتفال
لغتنامه دهخدا
اتفال . [ اِ ] (ع مص )بویناک کردن . ناخوش بوی کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
واژههای همآوا
-
اطفال
لغتنامه دهخدا
اطفال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طِفْل . (ناظم الاطباء). ج ِ طفل ، یعنی بچه . (مؤیدالفضلا). بچگان انسان : تا اطفال ایران علوم معاشیه نیاموزند ایران آباد نمی شود. (فرهنگ نظام ). نوزادگان . (از منتهی الارب ). کودکان . خردسالان . نوزادان . نوباوگان . کودکهای ...
-
اطفال
لغتنامه دهخدا
اطفال . [ اِ ] (ع مص ) بابچه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). دارای بچه ٔ خرد شدن . (از اقرب الموارد). اطفال زن و جانور ماده ؛ کودک نوزاد نهادن . (از متن اللغة). || به شبانگاه درآمدن . (منتهی الارب ).در شبانگاه درآمدن . (ناظم الاطباء). در طَفَل درآمدن ، و...