کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوعقبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوعقبه
لغتنامه دهخدا
ابوعقبه . [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) تابعی است و از ابن عمر حدیث کند.
-
ابوعقبه
لغتنامه دهخدا
ابوعقبه . [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) جابربن قطن . از روات است .
-
ابوعقبه
لغتنامه دهخدا
ابوعقبه . [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) فاکه بن سعد. صحابی است .
-
ابوعقبه
لغتنامه دهخدا
ابوعقبه . [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) مولی الانصار. صحابی است .
-
ابوعقبه
لغتنامه دهخدا
ابوعقبه . [ اَ ع ُ ب َ ] (ع اِ مرکب ) خوک . (مهذب الاسماء). خنزیر. || و در المرصع معنی خروس و شپش درشت نیز بر آن افزوده است .
-
ابوعقبه
لغتنامه دهخدا
ابوعقبه . [ اَ ع ُ ب َ] (اِخ ) فارسی . از ابناء فارس . صحابی است و غزوه ٔ بدر را دریافته است و بعضی نام او را رشید گفته اند.
-
جستوجو در متن
-
ازرق
لغتنامه دهخدا
ازرق . [ اَ رَ ] (اِخ ) نام پدر ابوعقبة یکی از نازلین از حصن الطائف . (امتاع الاسماع ج 1 ص 418).
-
عقبة
لغتنامه دهخدا
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (ع اِ) نوبت : تمّت عقبتک . || بدل : أخذت من اسیری عقبة. || شب وروز، بدان جهت که همدیگر را تعاقب می کنند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، عُقَب . (از اقرب الموارد). || آنچه از خوردنی در بن دیگ عاریتی به خداوند دیگ فرستند. (...
-
خوک
لغتنامه دهخدا
خوک . (اِ) جانوری است معروف (برهان قاطع). خنزیر. ابودلف . کاس . بغراء. ابوالجهم . ابوزرعه . ابوعقبه . ابوعلبه . ابوقاوم . (یادداشت بخط مؤلف ). خوک ازنظر جانورشناسی پستاندار سم شکافته ای است از تیره ٔ سویدای دارای پوزه ای درازو متحرک و بدن سنگین و ان...
-
خروس
لغتنامه دهخدا
خروس . [ خ ُ ] (اِ) دیک . نر از ماکیان و مرغ خانگی . (ناظم الاطباء). نرمرغ . مرغ نر. نرینه ٔ مرغ خانگی . خروچ . خروه . خرو. خره . گال . رنگین تاج . خروش . ابوحماد. برائلی . (یادداشت بخط مؤلف ). ابوالیقظان . ابوالنبهان . ابوسلیمان . ابوبرائل . ابوحسا...