کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابرناک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابرناک
لغتنامه دهخدا
ابرناک . [ اَ ] (ص مرکب ) بااَبر: آسمانی ، هوائی ، روزی ، شبی ابرناک . - ابرناک شدن هوا ؛ تَغیّم . تغییم . غیمومت . غیمومه . اغمام . اِغامه . تَرَبﱡد. تدجیج . تخیل .
-
جستوجو در متن
-
غیوم
لغتنامه دهخدا
غیوم . [ غ َ ] (ع ص ) ابرناک . پوشیده از ابر. یوم غیوم ؛ روز ابرناک . (از لسان العرب از ذیل اقرب الموارد).
-
ادجیجان
لغتنامه دهخدا
ادجیجان . [ اِ ] (ع مص ) ابرناک گردیدن روز.
-
دغن
لغتنامه دهخدا
دغن . [ دَ ] (ع مص ) ابرناک بودن روز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
غیمناک
لغتنامه دهخدا
غیمناک . [ غ َ ] (ص مرکب ) باغیم . دارای ابر و میغ. ابرناک . رجوع به غیم شود.
-
دغون
لغتنامه دهخدا
دغون . [ دُ ] (ع مص ) ابرناک شدن روز. (از منتهی الارب ). دَغن . و رجوع به دغن شود.
-
مدجج
لغتنامه دهخدا
مدجج . [ م ُ دَج ْ ج ِ ] (ع ص ) آسمان ابرناک . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به تدجیج شود.
-
میغگاه
لغتنامه دهخدا
میغگاه . (اِ مرکب ) جای ابرناک و میغآگین . آنجای که مه و ابر نشیند. مه آگین . جای ابرگیر.
-
اپرناک
لغتنامه دهخدا
اپرناک . [ اَ پ ُ ] (ص ) برنا. اَبُرنا. اَبرناک . جوان .نوچه . || جماعتی از ترکان (؟). (برهان ).
-
میغناک
لغتنامه دهخدا
میغناک . (ص مرکب ) ابرناک و بخارناک . (ناظم الاطباء). ابرناک . (آنندراج ). باابر. ابرآگین . آسمانی میغناک . روزی میغناک ؛ روزی با ابر. (یادداشت مؤلف ).- میغناک شدن ؛ ابرناک شدن . ابر گرفتن . باابر شدن . تغیم . (از یادداشت مؤلف ) (تاج المصادر بیهقی...
-
تدجیج
لغتنامه دهخدا
تدجیج . [ ت َ ] (ع مص ) ابرناک شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ابرناک گردیدن آسمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). || پوشانیدن سلاح . (تاج المصادر بیهقی ). بپوشانیدن به سلاح . (زوزنی ). مسلح ساختن کسی را. (اقر...
-
تغییم
لغتنامه دهخدا
تغییم . [ ت َغ ْ ] (ع مص ) ابرناک شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ابر آوردن آسمان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ابرناک شدن آسمان و پوشانیدن ابر آسمان را. (از اقرب الموارد). || همچون ابر آمدن شب . یقال : غیم اللیل اذا جاء کالغیم . (منتهی ال...
-
غیمومة
لغتنامه دهخدا
غیمومة. [ غ َ م َ ] (از ع ، مص ) ابرناک شدن آسمان . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). ابر داشتن آسمان . ابری بودن . این لغت در فرهنگهای معتبر عربی دیده نشد.
-
میغ بستن
لغتنامه دهخدا
میغ بستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از پیدا شدن میغ است . (از آنندراج ). ابر بستن . ابرناک شدن . مه گرفتن . پدید آمدن مه و ابر در هوا.- میغ بستن آسمان ؛ ابرناک شدن . (ناظم الاطباء).- میغ بستن هوا ؛ مه و ابر پدید آمدن در هوا. ابرناک گشتن هوا. مه ...