کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اباعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اباعد
لغتنامه دهخدا
اباعد. [ اَ ع ِ ] (ع ص ، اِ)ج ِ ابعد. دوران . دورترینان . بیگانگان . خلاف اقارب .
-
واژههای همآوا
-
ابعاد
لغتنامه دهخدا
ابعاد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ بُعد. دوریها. - ابعاد ثلاثه ؛ سه دوری . دوریهای سه گانه ٔ جسم و آن درازا (طول ) و پهنا (عرض ) و ژرفا یا ستبرا (عمق ، ثِخَن ) باشد.
-
ابعاد
لغتنامه دهخدا
ابعاد. [ اِ ] (ع مص ) دور کردن . دور گردانیدن . || راندن . || دور رفتن .
-
جستوجو در متن
-
ابعد
لغتنامه دهخدا
ابعد. [ اَ ع َ ] (ع ن تف ، ص ) دورتر. بعیدتر: ابعد من النجم ؛ اقصی . || خویش دور. || بیگانه . || خائن . خیانت گر. || (اِ) خیر و فایده . ج ، اباعد.
-
غرباء
لغتنامه دهخدا
غرباء. [ غ ُ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غریب . (منتهی الارب ) (دهار). غریبان . مسافران . بیگانگان . (منتهی الارب ). دورماندگان . مردمان غریب و بیگانه و مسافر. || مردمان فقیر و پریشان و درویش . (ناظم الاطباء): قوم غرباء؛ اباعد. (اقرب الموارد). رجوع به غریب ش...
-
مناصح
لغتنامه دهخدا
مناصح . [ م ُ ص ِ ] (ع ص ) نصیحت کننده . اندرزدهنده : استرضای جوانب از موءالف و مجانب و اقارب و اباعد... و منافق و مناصح ... تمام به اتمام رسانید. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 172).بیار ساقی سرمست جام باده ٔ عشق بده برغم مناصح که می دهد پندم . سعدی .رجوع ...
-
مجانب
لغتنامه دهخدا
مجانب . [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) دور شونده . دوری گزیننده . خلاف موءالف : ... و استرضاء جوانب از موءالف و مجانب و اقارب و اباعد ... و مناصح و مخالص و مماذق تمام به اتمام رسانید. (مرزبان نامه ). || (اصطلاح هندسی ) خط مستقیمی را مجانب یک منحنی می گویند که چو...
-
عترة
لغتنامه دهخدا
عترة. [ ع ِ رَ] (ع اِ) عترت . فرزندان و اخص اقارب مرد یا اهل بیت قریب یا خویشان او از اقارب باشند یا از اباعد: نحن عترة رسول اﷲ. (ابوبکر بنقل منتهی الارب ). عترت . و رجوع به عترت شود. || گردن بند که به مشک وعنبر و مانند آن معجون کرده ساخته باشند. (من...
-
مظفر کرمانی
لغتنامه دهخدا
مظفر کرمانی . [ م ُ ظَف ْ ف َ رِ ک ِ] (اِخ ) میرزامحمد تقی پسر میرزا کاظم طبیب بود و در علوم عقلی و نقلی مرتبه ٔ عالی یافته به صحبت مشایخ عهد رغبت نموده و به مواظبت ذکر و فکر و تخلیه و تجلیه و تزکیه و تصفیه به مقامات بلند رسید. در نظم و نثر تحقیقات ک...
-
منخرط
لغتنامه دهخدا
منخرط. [ م ُ خ َ رِ ] (ع ص ) درکشیده شونده در رشته . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). منسلک . در رشته کشیده . به رشته درآمده : سلطان طمغاج خان ... در حیات بود و خال بنده شرف الزمان ... در سلک خدمت آن پادشاه منخرط. (لباب الالباب چ نفیسی ص 45). مع...
-
اهل بیت
لغتنامه دهخدا
اهل بیت . [ اَ ل ِ ب َ / ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کسان خانه و ساکنان آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کسان خانه . مردم خانه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : یک نفس را فدای اهل بیتی باید کرد. (کلیله و دمنه ). و کدام خدمت در موازنه ٔ آ...
-
منافق
لغتنامه دهخدا
منافق . [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) آنکه کفر پنهان دارد. (مهذب الاسماء). کسی که در آشکار دعوی مسلمانی کند و در نهان کفر ورزد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). دارای نفاق و دورویی در دین یعنی پنهان کردن کفر و آشکار نمودن ایمان . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). آن...