عترة. [ ع ِ رَ] (ع اِ) عترت . فرزندان و اخص اقارب مرد یا اهل بیت قریب یا خویشان او از اقارب باشند یا از اباعد: نحن عترة رسول اﷲ. (ابوبکر بنقل منتهی الارب ). عترت . و رجوع به عترت شود. || گردن بند که به مشک وعنبر و مانند آن معجون کرده ساخته باشند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خیار کبر. (منتهی الارب ). قثاء الاصف . (اقرب الموارد). || مرزنجوش . || پاره ای از مشک خالص . || آب دهن خوش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِمص ) تیزی دندان و باریکی و صفایی و آب داری آن . (منتهی الارب ). شرالاسنان . (اقرب الموارد). || سختی . || توانایی . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.