کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابابیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابابیل
لغتنامه دهخدا
ابابیل . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اِبال و اِباله و اَباله و ابّیل و ابّول و ایبال . و نیز گفته اند این کلمه جمعی است بی واحد. دسته های پراکنده . گروههای متفرق . دسته دسته . گروه گروه . - طیر ابابیل ؛ گله های مرغان . جفاله جفاله . ابوعبیده گوید واحد آن ...
-
جستوجو در متن
-
ابول
لغتنامه دهخدا
ابول . [ اُ ] (ع اِ) گله یا گروهی از پرندگان . || گروهی از اسبان . || گروهی اشتران . || پی درپی آینده از ایشان . ج ، ابابیل .
-
ابیل
لغتنامه دهخدا
ابیل . [ اِب ْ بی ] (ع اِ) گروهی از پرندگان و گروهی از اسبان و گروهی از شتران و پی درپی آینده از ایشان . (منتهی الارب ). || گله ٔ مرغان . ج ، ابابیل .
-
بالویه
لغتنامه دهخدا
بالویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) پرستو. ابابیل . بالوایه . (آنندراج ). چلچله . مرغ بهشتی . (ناظم الاطباء). رجوع به بالوایه شود.
-
خطیف
لغتنامه دهخدا
خطیف . [ خ َ ] (ع اِ) ابابیل . || (ص ) جلد. شتابان . چالاک .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
ایبال
لغتنامه دهخدا
ایبال . (ع اِ) (از «اب ل ») گروهی از پرندگان و اسبان و شتران . || پی در پی آینده از آنها (پرندگان ، اسبان ، شتران ). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، ابابیل . و بزعم صاحب قاموس جمع است بدون واحد. (منتهی الارب ). رجوع به ابابیل شود. || (م...
-
پیسرک
لغتنامه دهخدا
پیسرک . [ س ُ رَ ] (اِ) ابابیل که پرنده ای است سیاه بقدر گنجشک و در سقف عمارات آشیانه کند. و شاید لفظ مذکور محرف پرستوک باشد. (فرهنگ نظام ).
-
بالواه
لغتنامه دهخدا
بالواه . (اِ) مرغ ابابیل . (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 156). پرستو را گویند که بعربی خطاف باشد. (آنندراج ). پرنده ای که به تازی خطاف گویند. (ناظم الاطباء). بالوایه . رجوع به بالوایه شود.
-
بادخورک
لغتنامه دهخدا
بادخورک . [ خوَ / خ ُ رَ ] (اِمرکب ) پرنده ای است حشره خوار و کوچک و پیوسته در پرواز میباشد و در حال پروازحشرات را شکار می کند. گویند غذای او باد است و اگر در جائی نشیند دیگر نتواند برخاست و بعضی گویند ابابیل همانست . (برهان ) (آنندراج ). مرغکی سیاه ...
-
بابیل
لغتنامه دهخدا
بابیل .(اِ) پرستو. مخفف ابابیل و همان مرغی است که خدای تعالی ابرهه و سپاه او را که با پیلان برای خرابی خانه ٔخدا بمکه آمده بودند بدان مرغ بسنگ انداختن هلاک کردو در قرآن مجید در سوره ٔ فیل بدین نحو آمده است : «اَلَم تر کیف فَعل ربک باصحاب الفیل . اَلَ...
-
چغنه
لغتنامه دهخدا
چغنه . [ چ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) گنجشک را گویند و به عربی عصفور خوانند. (برهان ). گنجشگ باشد. (جهانگیری ). گنجشک و عصفور. (ناظم الاطباء). چُغُک و چُغو و چُغوک : شوم چون بوم و گرسنه چون زاغ خُرد چون چغنه سست چون کوتر. پوربها (از جهانگیری ).رجوع به چُغُک ...
-
اباله
لغتنامه دهخدا
اباله . [ اِب ْ با ل َ / اِ ل َ ] (ع اِ) گروه و گله ، از پرندگان و اسبان و شتران . || پی درپی آینده از آنان . || پشته ٔ هیمه . پشتواره ٔ کاه . دسته و بافه ٔ گیاه . بند کلان . پشتاره ٔ کلان : ضغث علی اباله ؛ سختی بر سختی . بلیتی بر بلیتی . قوز بالا قو...
-
دمسنجه
لغتنامه دهخدا
دمسنجه . [ دُ س َ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) دمسنجک . عایشه ٔ لب جو. دم جنبانک . (یادداشت مؤلف ) : سیمرغ به دمسنجه پنجه نکند رنجه او کبک گه لنجه من باز گه جولان . خاقانی .و رجوع به دم جنبانک شود. || نوعی از ابابیل که چون بر زمین افتد نتواند برخیزد، و آن...
-
دمسیجه
لغتنامه دهخدا
دمسیجه . [ دُ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) دمسیچه . صعوه و گازرک و گواک . (ناظم الاطباء). پرنده ای است که چون بر زمین نشیند پر بر زمین می زند. (شرفنامه ٔ منیری ). پرنده ای است کوچک که پیوسته دم خود را بر زمین زند و به عربی صعوه خوانند و بعضی گویند ابابیل ا...