کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أُرْسِلْتُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رجعی
لغتنامه دهخدا
رجعی . [ رُ عا ] (ع اِ) پاسخ . جواب ، یقال : جأنی رجعی رسالتی . (اقرب الموارد). جواب مکتوب . (ناظم الاطباء). یقال ارسلت الیک فماجأنی رجعی رسالتی و کذا جأنی رجعی رسالتی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
تقین
لغتنامه دهخدا
تقین . [ ت َ ق َی ْ ی ُ ] (ع مص ) آراسته شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زینت کردن . (از اقرب الموارد). کان لها درع ما کانت امراة تقین بالمدینه الا ارسلت تستعیره . و تقین تزین لزفافها. (اقرب الموارد).
-
زرفین
لغتنامه دهخدا
زرفین . [ زُ / زِ ] (معرب ، اِ) زنجیر در. (منتهی الارب ). حلقه ٔ در... (از اقرب الموارد). رجوع به نشوءاللغة ص 93 و المعرب جوالیقی ص 176 شود. || ... یا عام است . (منتهی الارب ). هر حلقه را گفته اند. ج ، زرافین . (از اقرب الموارد). حلقه : کانت درع رسول...
-
علیقة
لغتنامه دهخدا
علیقة. [ ع َ ق َ ](ع اِ) کابین زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شتر که همراه قوم فرستی تا خواربار آورند. (منتهی الارب ). شتری که بقصد آوردن خواربار با قومی فرستند در برابر مزد، تا با آن خواربار بیاورند. (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از مت...
-
تسییی
لغتنامه دهخدا
تسییی ٔ. [ ت َس ْ ] (ع مص ) دوشیدن شیر گردآمده را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || فروگذاشتن شتر ماده ، شیر را از پستان بدون دوشیدن : سیأت و تسیأت الناقة، ارسلت اللبن من غیر حلب . (از المنجد). و رجوع ب...
-
مجادیح
لغتنامه دهخدا
مجادیح . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ستارگان مایل به غروب . (آنندراج ) : مسبب همه قادری است که مجادیح انواء، نفحه ای از نوافح رحمت اوست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 437). و رجوع به ترکیب بعد شود.- مجادیح السماء ؛ انواء آسمان و نوء غروب کردن منزلی است از...
-
ابوزمعه
لغتنامه دهخدا
ابوزمعه . [ اَ زَ ع َ ] (اِخ ) جد امیةبن ابی الصلت ، از بنوثقیف . شاعر جاهلی . و او آنگاه که سپاه دریائی ایران بروزگار کسری انوشیروان حبشه را از یمن براندند در مدح آزادگان ایران و سیف مدیحه ٔ ذیل گفت :لایطلب الثار الاّ کابن ذی یزن فی البحر خیّم للأع...
-
حبرج
لغتنامه دهخدا
حبرج . [ ح ُ رُ ] (ع اِ) نوعی مرغابی . (منتهی الارب ). || بعضی گفته اند چرز نر. ج ، حبارج ، حباریج . ابن بیطار گوید: مرغی است در مصر معروف . و بالسی گوید: گوشت آن گرم و سنگین وناگوار و مولد سودا باشد. (ابن بیطار ج 2 ص 5). قلقشندی گوید: و هو الحباری ....
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن حِلَّزَة الیشکری الوائلی . شاعری جاهلی ، و یکی از فحول شعرا و اصحاب معلقات است . ابوعبیده گوید بهترین شعرا که دارای قصائد طوالند سه تن باشند؛ عمروبن کلثوم و حارث بن حلزه و طرفةبن العبد. و او ابرص بود و در فخر بدان پایه بود که...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن احمد دمشقی . یکی از بزرگان بنی محاسن است در نامه ٔ دانشوران از وی چنین یاد شده است : تاج الدین پسر احمد دمشقی از بنی محاسن که در بلده ٔ دمشق طایفه ٔ مشهور میباشد و اعتقاد اهالی اینجا در حق این طایفه این است که نسب ا...
-
ضرورت
لغتنامه دهخدا
ضرورت . [ ض َ رو رَ ] (ع اِ)ضرورة. نیاز و حاجت . (منتهی الارب ). حاجت . (منتخب اللغات ) : اکنون ضرورتی پیش آمده است . (کلیله و دمنه ). درویشی را ضرورتی پیش آمد کسی گفت فلان نعمتی دارد بی قیاس . (گلستان ). درویشی را ضرورتی پیش آمدگلیم یاری بدزدید. (گل...
-
ابناء
لغتنامه دهخدا
ابناء. [ اَ ] (اِخ ) ابناء فارس یا ابناء یمن . نامی است احفاد و اخلاف سپاه ایران را که بروزگار کسری انوشروان براندن حبشة از ساحل جنوبی عربستان به یمن شدند و بامر کسری بدانجا اقامت گزیدند و شرح آن چنان است که از تاریخ محمدبن جریر طبری بترجمه ٔ بلعمی ذ...
-
ابوالعلاء
لغتنامه دهخدا
ابوالعلاء. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) معرّی . احمدبن عبداﷲبن سلیمان بن محمدبن سلیمان بن احمدبن سلیمان بن داود المطهربن زیادبن ربیعةبن الحارث بن ربیعه ٔ تنوخی معری . شاعر لغوی . وی در فنون ادب استاد بود و نحو و لغت را در معره از پدر خویش و به حلب از محمد...