کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَفَمَن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مکب
لغتنامه دهخدا
مکب . [ م ُ ک ِب ب ] (ع ص ) بر رو درافتنده . (غیاث ) (آنندراج ). سرنگون شده و بر روی افتاده . قوله تعالی : افمن یمشی مکباً علی وجهه . (ناظم الاطباء). || بر رو دراندازنده ، مشتق از اکباب که به روافکندن و به روافتادن است ، لازم و متعدی هر دو آمده . (غی...
-
اکباب
لغتنامه دهخدا
اکباب . [ اِ ] (ع مص ) پیش کسی آمدن و اقبال نمودن و لازم گرفتن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اقبال بر کاری . (المصادر زوزنی ). روی آوردن و لازم گرفتن درس و مانند آن را. (از اقرب الموارد). || خمیدن و میل کردن بسوی کسی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )...
-
جرف
لغتنامه دهخدا
جرف . [ ج ُ رُ ] (ع اِ) مکانی که آن را سیل کنده باشد. (غیاث از کنز و صراح ) آب کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آبگیر. (غیاث از منتخب ). کناره ٔ دریا. (یادداشت مؤلف ) ج ، جِرَفَة.(منتهی الارب ). جانب نهر که آب آن را برده باشد و هرساعت ...
-
حجابت
لغتنامه دهخدا
حجابت . [ ح ِ ب َ ] (ع مص ) شغل حاجب . بوابی . خطه ٔ حاجب . مرتبتی از مراتب خدمتگزاران پادشاهی . پرده داری . سدانت . || دربانی . حجابت کعبه ؛ سدانت آن . قال افمن اهل الحجابة انت قال لا. (انساب سمعانی ورق 8). || بازداشتن . (دستور اللغة ادیب نطنزی ) (د...