کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أخَذَ جانباً من پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آخذ
لغتنامه دهخدا
آخذ. [ خ ِ ](ع ص ) گیرنده . ج ، آخذین . || شتری که بفربهی آغازیده باشد. || اشتری که دندان آن شروع ببرآمدن کرده باشد. || شیر که زبان بگزد از شدت ترشی . || آنکه چشم دردگن دارد.
-
اخذ
لغتنامه دهخدا
اخذ. [ اَ ] (ع مص ) اتخاذ. قبض . گرفتن . (غیاث ). ستدن . فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). فاگرفتن . (زوزنی ). بازگرفتن . || واجب کردن . || در بدی انداختن و کشتن و بستن و گرفتار کردن کسی را. || اسیر کردن . || بکیفر و پاداش خود رسیدن . || بازداشتن . من...
-
اخذ
لغتنامه دهخدا
اخذ. [ اَ خ َ ] (ع مص ) تخمه پیدا کردن از پر خوردن شیر. ناگوارد شدن شترکره از شیر. ناگواری شتربچه از شیر. || دیوانه شدن اشتر. || مبتلا شدن مرد به آشوب چشم یعنی درد چشم و رمد.
-
اخذ
لغتنامه دهخدا
اخذ. [ اَ خ ِ ] (ع ص ) مرد رَمَدرسیده . آشفته چشم . چشم بهم خورده . بدرد چشم دچارشده .
-
اخذ
لغتنامه دهخدا
اخذ. [ اِ ] (ع اِ) سیرت . روش . رفتار. || خوی . عادت . طبیعت . || داغی که بر پهلوی شتر کنند هنگام خوف بیماری . || مانند. همسر.
-
اخذ
لغتنامه دهخدا
اخذ. [ اِ ] (ع اِمص ) گیرائی . (منتهی الارب ). || (مص ) داغ کردن پهلوی شتر از خوف بیماری آن .
-
اخذ
لغتنامه دهخدا
اخذ. [ اُ خ ُ ] (ع اِ) ج ِ اِخاذ. جج ِ اِخاذَة.
-
اخذ
لغتنامه دهخدا
اخذ. [ اُ خ ُ] (ع اِ) آشوب چشم . (منتهی الارب ). بهم خوردگی چشم .
-
نجوم اخذ
لغتنامه دهخدا
نجوم اخذ. [ ن ُ م ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به نجوم الاخذ و اخذ شود.
-
اخذ کردن
لغتنامه دهخدا
اخذ کردن .[ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اخذ. گرفتن . ستدن . فاگرفتن .قبض کردن . || یافتن . دریافتن . درک کردن . فراگرفتن . || اخذ کردن از؛ برداشت کردن .
-
اخذ و عمل
لغتنامه دهخدا
اخذ و عمل . [ اَ ذُ ع َ م َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامّه ، فوائد نامشروع پیاپی از چیزی یا از کسی .