اخذ. [ اَ ] (ع مص ) اتخاذ. قبض . گرفتن . (غیاث ). ستدن . فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). فاگرفتن . (زوزنی ). بازگرفتن . || واجب کردن . || در بدی انداختن و کشتن و بستن و گرفتار کردن کسی را. || اسیر کردن . || بکیفر و پاداش خود رسیدن . || بازداشتن . منع. || دزدیدن و شرح آن در فصل قاف از باب سین بیاید. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || شروع کردن . آغاز کردن . || رفتن . (آنندراج ). || اخذ شارب ؛ کم کردن موی بروت یا زدن موی بروت . || (اِ) پاداش . کیفر. || نجوم الأخذ؛ منزلهای ماه . نجوم اَنواء یا شهاب که مسترقین سمع را بدان رجم کنند.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.