کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آکنیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آکنیده
لغتنامه دهخدا
آکنیده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف ) آکنده : منم در کشور عشقت خنیده دلی از مهر رویت آکنیده .شاکر بخاری .
-
جستوجو در متن
-
آگنیده
لغتنامه دهخدا
آگنیده . [ گ َ دَ / دِ ] (ن مف ) رجوع به آکنیده شود.
-
برآکنیده
لغتنامه دهخدا
برآکنیده . [ ب َ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب / نف مرکب ) برآکنده . آکنده . رجوع به آکنیده شود.
-
آکنیدن
لغتنامه دهخدا
آکنیدن . [ ک َ دَ ] (مص ) آکندن . پرکردن . انباشتن . || جای دادن : آنکه اندر جهان ندارد گُنج چون توان آکنیدنش در کُنج ؟ اوحدی . || به خاک سپردن . دفن کردن . زیر خاک کردن . دفین کردن : مرا مرده درخاک مصر آکنیدز گفتار من هیچ مپْراکنید. فردوسی .تا نگردد...
-
برنگ
لغتنامه دهخدا
برنگ . [ ب َ رَ] (اِ) جرس و درای . (برهان ) (آنندراج ) : چو ماسوره ٔ هند باری برنگ میان آکنیده به تیر خدنگ . نظامی .|| غلق در خانه . || کلید، که عربان مفتاح خوانند. (برهان ) (آنندراج ). کلید و دربند. (ناظم الاطباء).
-
ماسوره
لغتنامه دهخدا
ماسوره . [ رَ /رِ ] (اِ) ماشوره . (ناظم الاطباء). نی باریک که یک سر آن را در دهان و سر دیگرش را در آب یا شربت گذارندو بمکند. (فرهنگ فارسی معین ). مطلق نی : چو ماسوره ٔ هند باری به رنگ میان آکنیده به تیر خدنگ . نظامی .یکی پرسید از آن داننده مجنون که ع...
-
آکنده
لغتنامه دهخدا
آکنده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف ) پُر. انباشته . مملو. ممتلی . مکتنز. مشحون . مُختزَن : بایوان یکی گنج بودش [ فرنگیس را ] نهان نبد زآن کسی آگه اندر جهان یکی گنج آکنده دینار بودگهر بود و یاقوت بسیار بود. فردوسی .بفرمای تا اسب و زین آورندکمان و کمند گزین...