کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آکنیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آکنیدن
لغتنامه دهخدا
آکنیدن . [ ک َ دَ ] (مص ) آکندن . پرکردن . انباشتن . || جای دادن : آنکه اندر جهان ندارد گُنج چون توان آکنیدنش در کُنج ؟ اوحدی . || به خاک سپردن . دفن کردن . زیر خاک کردن . دفین کردن : مرا مرده درخاک مصر آکنیدز گفتار من هیچ مپْراکنید. فردوسی .تا نگردد...
-
جستوجو در متن
-
آگنیدن
لغتنامه دهخدا
آگنیدن . [ گ َ دَ ] (مص ) رجوع به آکنیدن شود.
-
نیاکنیدن
لغتنامه دهخدا
نیاکنیدن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص منفی ) مقابل آکنیدن . (یادداشت مؤلف ).
-
درآگنیدن
لغتنامه دهخدا
درآگنیدن . [ دَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) آگنیدن . پر کردن . انباشتن . رجوع به آکنیدن شود.
-
آکندن
لغتنامه دهخدا
آکندن . [ک َ دَ ] (مص ) پر کردن . انباشتن . امتلاء : نشان پشت من است آن دو زلف مشک آگین نشان جان من است آن دو چشم سحرآکند. رودکی .بیفکنی خورش پاک را ز بی اصلی بیاکنی به پلیدی چو ماکیان تو کژار. بهرامی .وگر ببلخ زمانی شکار چال کندبیاکند همه وادیش را ب...