کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبچلیک سبز خالدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خال خال
لغتنامه دهخدا
خال خال . (ص مرکب ) بسیار لکه دار. (ناظم الاطباء). منقش به خالها. با خالها. منقطه . مرقش . رجوع به لغت خال شود.
-
دال خال
لغتنامه دهخدا
دال خال . (اِ مرکب ) (از: دال ، به معنی دار + خال ، به معنی شاخه ) نهال و درخت نونشانده و پیوندنکرده را گویند. (برهان ).
-
فالیة
لغتنامه دهخدا
فالیة. [ ی َ ] (ع اِ) کوکال خجک دار. (منتهی الارب ). جنسی از خنافس بود خال دار که پیوسته بر سوراخ مارها بود. (اقرب الموارد). || فالیةالافاعی ؛ اوائل شر و بدی . (منتهی الارب ).
-
خجکدار
لغتنامه دهخدا
خجکدار. [ خ ُ ج َ ] (نف مرکب ) صاحب خال . مُنَقَّط. (یادداشت بخط مؤلف ). لکه دار. داغدار. (ناظم الاطباء).
-
نیلنج
لغتنامه دهخدا
نیلنج . [ ل َ ](معرب ، اِ) نیلج . (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). معرب نیلنگ است . (از تاج العروس ). عصاره ٔ برگ نیل است . || دخان پیه که زنان بر وَشم پاشند تا نگار سبز نماید. (منتهی الارب ). دوده ٔ پیه که بدان خال کوفته [ وشم ] را سبز کنند. نیلنگ ....
-
نشم
لغتنامه دهخدا
نشم . [ ن َ ش َ ] (ع اِ) درختی است که از وی کمان سازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || نارون . دردار. بوقیصا. آن را نشم اسود نیز خوانند.(یادداشت مؤلف ). || (مص ) خال خال گردیدن گاو. (از منتهی الارب ) (آنند...
-
دقیش
لغتنامه دهخدا
دقیش . [ دُ ق َ ] (ع اِ) پرنده ای است خاکی رنگ و اندکی خال دار. (از ذیل اقرب الموارد از لسان ).
-
صعصع
لغتنامه دهخدا
صعصع. [ ص َ ص َ / ص ُ ص ُ ] (ع ص ) متفرق و پریشان . || (اِ) مرغی است خال دار که ملخ را شکار کند. ج ، صعاصع. (منتهی الارب ).
-
مشوم
لغتنامه دهخدا
مشوم . [ م َ ] (ع ص ) (از «ش ی م ») مشیوم . باخال . (از منتهی الارب ). باخال و خال دار. (ناظم الاطباء). شیم . مشیوم . خالدار. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد).
-
گیاهناک
لغتنامه دهخدا
گیاهناک . (ص مرکب ) گیاه دار و دارای گیاه سبز. (ناظم الاطباء): اِعشاب ؛ گیاه ناک گردیدن جایی یعنی با سبزه و طراوت شدن . (از منتهی الارب ) (صراح اللغة). اصبحت الارض حیرة؛ سبز و گیاهناک شد زمین . اَبَشّت ِ الارض ؛ گیاهناک شد زمین . (منتهی الارب ).
-
لام
لغتنامه دهخدا
لام . (ع اِ) درخت میوه دار. (دهار). الشجرةالناضرة المدلیة؛ یعنی درخت سبز تازه ای که فروافتاده . (ملحقات برهان چ کلکته ). درخت که به دمد و سبز شود به وقت بهار. (مهذب الاسماء). || (مص ) درخت با شاخ شدن در بهار.
-
آینه دار
لغتنامه دهخدا
آینه دار. [ ی ِ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه آینه در پیش دارد تا عروس و جز او خویشتن در آن بینند : ای آفتاب آینه دار جمال تومشک سیاه مجمره گردان خال تو. حافظ.|| سرتراش . گرّای . سلمانی . گرّا. تانگول . تونکو. موی تراش . موی ستر. حلاق . مُزَیِّن . || ت...
-
متربل
لغتنامه دهخدا
متربل . [ م ُ ت َ رَب ْ ب ِ ] (ع ص ) درخت برگ دار و سبز. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تربل شود.
-
اختر دنباله دار
لغتنامه دهخدا
اختر دنباله دار. [ اَ ت َ رِ دُم ْ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ستاره ٔ دنباله دار. نوعی از ستارگان که دُم گونه ای دارند و عرب آنرا ذوذنب خواند : بخال و گوشه ٔ ابروی او مبین گستاخ که همچو اختر دنباله دار خونریز است . صائب .فتنه در دنباله دارد ...
-
زرزوری
لغتنامه دهخدا
زرزوری . [ زُ ری ی ] (ع ص نسبی ) به رنگ سبز. (منتهی الارب ). || لکه دار و نقطه دار مانند سار. (ناظم الاطباء). چیزی که به رنگ زرزور (رنگ سار) باشد. (از اقرب الموارد).