کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبتین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبتین
لغتنامه دهخدا
آبتین . [ ب ْ / ب ِ ] (اِخ ) نام پدر فریدون ، مصحف آتبین . و صاحب برهان معنی آن را نفس کامل و نیکوکار و صاحب گفتار و کردار نیک و اسعدالسعداء آورده است .
-
جستوجو در متن
-
پور آتبین
لغتنامه دهخدا
پور آتبین . [ رِ ](اِخ ) مراد فریدون قاتل ضحاک است و پور آبتین مصحف آن است . رجوع به آتبین و رج____-وع به فریدون شود.
-
جشن فریدون
لغتنامه دهخدا
جشن فریدون . [ ج َ ن ِ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جشن مهرگان : مهرگان آمد جشن ملک افریدوناآن کجا گاو خوشش بودی برمایونا. دقیقی .باز دگر باره مهرگان بدر آمدجشن فریدون آبتین ببر آمد.منوچهری .
-
اسپیدگاو
لغتنامه دهخدا
اسپیدگاو. [ اِ ] (اِخ ) (اثفیان ) ابن اثفیان سهرگاو. بقول ابن البلخی جدّ هفتم فریدون پادشاه پیشدادی است . (فارسنامه ٔابن البلخی چ کمبریج ص 12). و اثفیان در اوستا اثویّه است که در فارسی آتبین و بتحریف آبتین شده است .
-
نیابت دار
لغتنامه دهخدا
نیابت دار. [ ب َ ] (نف مرکب ) نایب . قائم مقام . (ناظم الاطباء). که در امری بجای دیگری نیابت و اقدام کند. خلف و جانشین : چاه داری در بن چاهش فکن ای نیابت دار پور آبتین . خاقانی .وگر خواهی کزین منزل امان آن سرا یابی امانت دار یزدان را نیابت دار حسان ش...
-
آتبین
لغتنامه دهخدا
آتبین . (اِخ ) نام پدر فریدون : چو ضحاک بگرفت روی زمین پدید آمد اندر جهان آتبین . فردوسی .فریدون که بد آتبینش پدرمر او را که بد پیش از آن تاجور. فردوسی .باز دگرباره مهرگان بدر آمدجشن فریدون آتبین ببر آمد. منوچهری .دشت عرب را پسر ذوالیزن خاک عجم را پس...
-
اثفیان
لغتنامه دهخدا
اثفیان . [ ] (اِخ ) نام پدر فریدون ، پادشاه پیشدادی . مؤلف مجمل التواریخ و القصص در ص 26 آرد: افریدون بن اثفیان اندر شاهنامه آتبین گوید پدر افریدون را، و بدیگر نسختها اتفیال ، و نسب را ذکر کرده شد، فریدون بن اتفیال بن همایون بن جمشید الملک - انتهی ....
-
ایران زمین
لغتنامه دهخدا
ایران زمین . [ زَ ] (اِخ ) سرزمین ایران . کشور ایران : تو بشناس کز مرز ایران زمین یکی فرد بد نام او آبتین . فردوسی .شگفتی بر او آفرین خواندندورا شاه ایران زمین خواندند. فردوسی .بزرگان و شیران ایران زمین همه شاه را خواندند آفرین . فردوسی .به ایران زمی...
-
افریدون
لغتنامه دهخدا
افریدون . [ اِ رَ ] (اِخ ) ابن ابتیان یا آتپیان یا اثفیان . از اجداد کیقباد و از نواده های جمشید است ... ابوریحان نسبت وی را چنین ضبط کرده :... افریدون بن اثفیان گاوبن اثفیان نیکاوبن اثفیان بن شهرکاوبن اثفیان اخبتکاوبن اثفیان اسپیدکاوبن اثفیان دیزه ک...
-
کینه جوی
لغتنامه دهخدا
کینه جوی . [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) انتقام خواهنده . انتقام طلب . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). انتقام جو. انتقام کشنده : جز به مادندر نمانداین جهان کینه جوی با پسندر کینه دارد همچو با دختندرا. رودکی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).چنان همچو کیخسرو ...
-
کاوه
لغتنامه دهخدا
کاوه . [ وَ / وِ ] (اِخ ) در پهلوی کاوغ کریستن سن کوشیده است که ثابت کند افسانه ٔ کاوه در اوستا و کتب دینی زردشتی سابقه نداشته و متعلق به عهد ساسانی است و آن را به طرز افسانه های بسیار قدیم دیگر ساخته اند تا بتوانند اصطلاح درفش کاویان را تعبیر کنند و...
-
چاه
لغتنامه دهخدا
چاه . (اِ) معروف و به عربی بئر خوانند. (برهان ). ترجمه بئر. (آنندراج ). گودی دایره ای عمیقی که در زمین جهت بیرون آوردن آب و جز آن کنند. مغاک . چال . (ناظم الاطباء). گودالی که در آن آب زاینده باشد. و مجازاً آب آن را هم گویند. (فرهنگ نظام ). بِئر. جُب ...
-
زردشت
لغتنامه دهخدا
زردشت . [ زَ دُ ] (اِخ ) بمعنی زره تشت است . (جهانگیری ). شخصی که دین آتش پرستی را بهمرسانید و احوال او در لغت زراتشت بخوبی مذکور شد و بعضی گویند زردشت به زبان سریانی نام ابراهیم علیه السلام است و بعضی دیگر گویند که زردشت و برزین هر دو امامان ملت ابر...
-
خاصه
لغتنامه دهخدا
خاصه . [ خاص ْ ص َ ] (ع ص ، ا، ق ) خاصة. ضد عامه . (ناظم الاطباء). ضد عام . (آنندراج ). الذی تخصّه لنفسک . ضدالعامة کالخاص .(اقرب الموارد) (تاج العروس ) (المنجد) (فرهنگ ناظم الاطباء). || از جنس اعلی . مقابل خرجی . از نوع ممتاز. چیز گران بها. هر چیز ب...