کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوشت دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] salb ۱. مصلوب کردن؛ به دار آویختن؛ به دار زدن؛ کسی را بر دار کشیدن.۲. درآوردن چربی و مغز استخوان.۳. بریان کردن گوشت.
-
شفت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) šaft ۱. (زیستشناسی) میوۀ گوشتدار، مانند هلو و زردآلو.۲. [قدیمی] ناهموار؛ ناتراشیده.۳. (اسم) [قدیمی] ستبر؛ گنده.
-
قو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غو› (زیستشناسی) qu پرندهای آبزی با گردن دراز، پاهای پردهدار، پرهای نرم و لطیف و به رنگ سفید یا سیاه، و گوشت چرب، چغل، و نامطبوع.
-
قره قاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹قراقاط، قرغات› (زیستشناسی) qareqāt ۱. درختچهای با برگهای نوکتیز و گلهای سفید یا صورتی.۲. میوهای سرخ تیره، گوشتدار، و ترشمزه که آن را میپزند و میخورند.
-
انجیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انجیل، انگیر› (زیستشناسی) 'anjir ۱. میوهای درشت، شیرین، و گوشتدار به رنگهای زرد و قرمز که درون آن پر از دانههای ریز است.۲. درخت این میوه از تیرۀ انجیریان، با برگهای شکافدار، و پوست خاکستری که در اقسام متعدد وجود دارد.
-
کدو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kadu ۱. میوۀ گوشتدار دستهای از گیاهان علفی که انواع و اندازههای مختلف دارد.۲. گیاه علفی، یکساله، زینتی، یا خوراکیِ این میوه، با گلهای زرد، ساقههای بلند و خزنده، و برگهای پوشیده از کرک.
-
خام سوز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xāmsuz ویژگی چیزی که از حرارت زیاد ظاهرش سوخته و باطنش خام باشد(گوشت): ◻︎ دل را ز درد و داغ بهتدریج پخته کن / هش دار، خامسوز نسازی کباب را (صائب: لغتنامه: خامسوز).
-
سیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sēp] ‹سیو› (زیستشناسی) sib ۱. میوهای تقریباً گرد با پوست زرد، قرمز یا سبز، گوشت سفید، خوشبو و خوشطعم که چند نوع است.۲. درختی از تیرۀ گلسرخیان، دارای برگهای بیضی و دندانهدار که شکوفههای سفید و صورتی دارد.
-
پاخر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پایخر› (زیستشناسی) pāxar گیاهی با ریشۀ ستبر و گوشتدار، برگهای بزرگ و گلهای تندبو و شیرین، که در جاهای معتدل، کوهستان و صحرا میروید و گلهای آن را پیش از شکفته شدن جمع میکنند. Δ مخلوط گلهای آن با عسل برای زخم ریه و سرفه و جوشاندۀ ب...
-
رولت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: roulette] rolet ۱.نوعی شیرینی لولهشدۀ خامهای.۲. نوعی خوراک که گوشت، سبزی، یا پنیر را روی تکۀ خمیر پهن شدهای قرار داده و آن را پس از لوله کردن سرخ میکنند.۳. وسیلهای به شکل چرخ کوچک دندانهدار که برای انتقال طرح از الگو به الگویی د...
-
اسب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: asp] ‹اسپ› 'asb ۱. (زیستشناسی) پستانداری علفخوار، سمدار، و با یال و دُم بلند که برای سواری، بارکشی، یا مسابقه از آن استفاده میشود.۲. (ورزش) در شطرنج، مهرهای به شکل سر اسب که حرکتی بهشکل «L» دارد و تنها مهرهای است که میتواند ...
-
که
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: kē] ke ۱. ضمیر پرسشی که دربارۀ افراد به کار میرود؛ چه کسی؟؛ کدام فرد؟: ◻︎ که را جاودان ماندن امیّد ماند / چو کس را نبینی که جاوید ماند؟ (سعدی۱: ۵۶).۲. شخصی که (در ترکیب با «آن»، «این»، «هر»، و ضمایر شخصی): ◻︎ وآنکه در بحر قُلزُم است غ...