کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلچین ادبی جمع کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عروض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'aruz ۱. [جمع: اعاریض] (ادبی) میزان شعر.۲. [جمع: اعاریض] (ادبی) جزء آخر مصراع اول بیت.۳. ناحیه؛ کرانه و گوشه.۴. راه در کوه.۵. (ادبی) مضمون کلام.۶. (ادبی) علمی که بهوسیلۀ آن به اوزان شعر و تغییرات آن پی میبرند.
-
ابیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع بیت] (ادبی) 'abyāt = بیت
-
لغز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَلْغاز] (ادبی) loqaz = چیستان
-
بیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] beyt ۱. [جمع: ابیات] (ادبی) دو مصراع از شعر.۲. [جمع: بُیُوت، جمعالجمع: بُیُوتات] [قدیمی] خانه.
-
جب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: جبّ، جمع: اجباب و جباب] (ادبی) jab[b] در عروض، ساقط کردن دو سبب خفیف از آخر مفاعیلن که مفا باقی بماند و نقل به فعل شود و آن را مجبوب گویند.
-
اغاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اغارَة] ‹اغارت› 'eqāre ۱. (ادبی) سرقت ادبی.۲. [قدیمی] غارت کردن؛ تاختوتاراج کردن.
-
جمع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] jam' ۱. [جمع: جموع] جماعت؛ گروه؛ گروه مردم.۲. (ریاضی) یکی از چهار عمل اصلی حساب که چند عدد را روی هم مینویسند و آنها را به هم میافزایند.۳. (اسم مصدر) قرار دادن دو یا چند چیز در کنار یکدیگر.۴. (اسم مصدر) گرد آوردن؛ فراهم آوردن.۵. (...
-
امر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'amr ۱. [جمع: اوامر] فرمان؛ حکم.۲. [جمع: امور] کار.۳. حادثه.۴. (ادبی) در دستور زبان، فعلی که با آن فرمان میدهند.۵. (تصوف) عالَم ملکوت؛ عالَم غیب.〈 امر بهمعروف: [مقابلِ نهی از منکر] (فقه) وادار کردن مردم به کارهای پسندیده و خو...
-
ادات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اداة، جمع: اَدَوات] 'adāt ۱. ابزار؛ افزار؛ آلات.۲. (ادبی) کلمهای که بهتنهایی معنی مستقلی ندارد: ادات شرط.
-
کبیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] kabir ۱. [جمع: کبار و کبراء] بزرگ.۲. (اسم) (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن «مفعولات مفعولات مستفعلن».
-
زحاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: زِحافات] (ادبی) zehāf در عروض، هر تغییری در اصول افاعیل عروضی با افزودن یا کاستن یک یا چند حرف.
-
مصراع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مصاریع] ‹مصرع› mesrā' ۱. (ادبی) یک نیمه از یک بیت شعر.۲. [قدیمی] یک لنگۀ در.
-
ضمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ضمَّة] (ادبی) zamme از حرکات یا اِعراب حروف که در موقع تلفظ آن لبها جمع میشود؛ پیش.
-
تصریف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasrif ۱. (ادبی) صرف کردن فعل.۲. (ادبی) مشتق ساختن کلمهای از کلمۀ دیگر.۳. (اسم) (ادبی) علم صرف و اشتقاق کلمات.۴. [قدیمی] برگردانیدن؛ تغییر دادن.
-
ایطا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ایطاء] 'itā ۱. (ادبی) در قافیه، تکرار کردن قافیههای شعر در لفظ و معنی که از عیوب قافیه است.۲. [قدیمی] پایمال کردن.〈 ایطایِ خفی: (ادبی) تکرار کردن قافیههای شعر بهطوریکه ظاهر نباشد، مانند دانا و بینا، آب و گلاب، شاخسار و ...