(اسم) [عربی] ۱. [جمع: اوامر] فرمان؛ حکم.
۲. [جمع: امور] کار.
۳. حادثه.
۴. (ادبی) در دستور زبان، فعلی که با آن فرمان میدهند.
۵. (تصوف) عالَم ملکوت؛ عالَم غیب.
〈 امر بهمعروف: [مقابلِ نهی از منکر] (فقه) وادار کردن مردم به کارهای پسندیده و خوب و تکالیف شرعی.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.