کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوژ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوژ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کوز› [قدیمی] kuž غوز؛ خمیده؛ منحنی؛ محدب.
-
واژههای مشابه
-
پشت کوژ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] poštkuž کسی که غوز دارد یا پشتش از پیری خمیده؛ کوژپشت؛ خمیده؛ خمیدهقامت.
-
جستوجو در متن
-
کوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kuz = کوژ
-
گوژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) guž = کوژ
-
محدب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: محدّب، مقابلِ مقعَّر] mohaddab کوژ؛ برآمده.
-
تویل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tavil ۱. ویژگی کسی که موهای جلو سرش ریخته باشد: ◻︎ پشت کوژ و سر تویل و روی بر کردار نیل / ساق چون سوهان و دندان بر مثال اسنزه (رودکی: ۵۱۰)۲. (اسم) پیشانی.۳. (اسم) تارک؛ فرق سر.
-
آیینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āyēnak] ‹آینه› 'āy(')ine ۱. (فیزیک) قطعۀ شیشه که در پشت آن قلع و جیوه مالیده باشند، نور را منعکس میکند و انسان چهرۀ خود را در آن میبیند. به اندازهها و شکلهای مختلف ساخته میشود.۲. [عامیانه، مجاز] هرچیز روشن و پاک.〈 آیین...