کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوهه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kuhe ۱. تل؛ پشته.۲. بلندی و برآمدگی چیزی.۳. برآمدگی جلو و عقب زین اسب.۴. موج آب.۵. نهیب؛ حمله: ◻︎ چو در معرکه برکشم تیغ تیز / به کوهه کنم کوه را سنگ ریز (نظامی۵: ۷۹۴).
-
واژههای مشابه
-
پس کوهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ پیشکوهه] [قدیمی] paskuhe عقب زین اسب.
-
زین کوهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زینکوه، زینکوده› [قدیمی] zinkuhe برآمدگی جلو و عقب زین اسب؛ کوهۀ زین؛ قربوس زین.
-
پیش کوهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] piškuhe برآمدگی جلو زین اسب؛ قربوس.
-
جستوجو در متن
-
قربوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قربوس، جمع: قَرابیس] qarbus کوهۀ زین؛ برآمدگی جلو و عقب زین؛ زینکوهه.
-
زین کوده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zinkude = زینکوهه
-
موج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَوج، جمع: امواج] mo[w]j جنبش و چینخوردگی سطح آب که بر اثر وزش باد و طوفان یا افتادن چیزی در آب پیدا میشود؛ کوهه؛ آبخیز؛ خیزآب.
-
آذرگشسب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ātūrgušasp، مخففِ آذرگشنسب] ‹آذرگشسپ› [قدیمی، مجاز] 'āzargošasb آتش جهنده؛ برق؛ صاعقه: ◻︎ یکی نیزه زد همچو آذرگشسپ / ز کوهه ببردش سوی یال اسپ (فردوسی: ۲/۳۹۰). Δ دراصل، نام یکی از سه آتشکدۀ بزرگ و معروف عهد ساسانیان بوده است که...
-
قاچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹قاچ، کرچ› [عامیانه] qāč ۱. یک قسمت بریدهشده از خربزه، هندوانه، یا میوۀ دیگر.۲. برآمدگی جلوی زین اسب؛ کوهۀ زین.۳. شکاف؛ ترک؛ تراک؛ قاش.۳. تکه؛ پاره.۴. چند عدد از چیزی.〈 قاچقاچ: [عامیانه] پارهپاره؛ چاکچاک؛ تکهتکه.