کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنعان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کنعانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به کنعان، سرزمینی مجاور اردن، مطابق فلسطین قدیم [= ارض موعود]) kan'āni از مردم کنعان: ◻︎ ماهِ کنعانی من مسند مصر آنِ تو شد / گاهِ آن است که بدرود کنی زندان را (حافظ: ۳۴).
-
ارض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'arz زمین.〈 ارض اقدس: [قدیمی، مجاز] شهر مشهد. Δ به مناسبت وجود آرامگاه علیبن موسیالرضا.〈 ارض موعود: [مجاز] سرزمین کنعان؛ فلسطین. Δ به مناسبت اینکه حضرت موسی به بنیاسرائیل وعدۀ بازگشت به آنجا را داده بود.
-
تورات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تَوراة، مٲخوذ از عبری] to[w]rāt ۱. کتاب مقدس و مذهبی قوم یهود که از حضرت موسی باقی مانده است و شامل پنج کتاب (اَسفار خمسه) میباشد: ۱) سِفْر تکوین، راجع به خلقت عالم و اوایل تاریخ بنیاسرائیل. ۲) سفر خروج، دربارۀ مهاجرت بنیاسراییل از مص...
-
پیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ جوان] pir ۱. کهنسال؛ سالخورده؛ کلانسال.۲. (اسم) (تصوف) مرشد؛ رهبر؛ پیر طریقت.〈 پیر جادو: [قدیمی] آنکه عمر خود را در ساحری گذرانیده؛ جادوگر پیر.〈 پیر خرابات: (تصوف) [قدیمی، مجاز]۱. آنکه خرابات را اداره کند؛ پیر میفروش.۲. ...