کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کنب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از لاتینی] (زیستشناسی) [قدیمی] kanab = کنف۱: ◻︎ دختر رز که تو بر طارم تاکش دیدی / مدتی شد که بر آونگ سرش در کنب است (انوری: ۴۹).
-
جستوجو در متن
-
دختر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: duxtar] ‹دخت، دخ› doxtar ۱. فرزند مادینه.۲. دوشیزه؛ باکره.〈 دختر آفتاب: [قدیمی، مجاز] شراب؛ شراب لعلی.〈 دختر تاک: [قدیمی، مجاز] = 〈 دختر رز〈 دختر خم: [قدیمی، مجاز] شراب؛ شراب انگوری.〈 دختر رز: [قدیمی، مجاز]۱. شر...