(اسم) [پهلوی: duxtar] ‹دخت، دخ› ۱. فرزند مادینه.
۲. دوشیزه؛ باکره.
〈 دختر آفتاب: [قدیمی، مجاز] شراب؛ شراب لعلی.
〈 دختر تاک: [قدیمی، مجاز] = 〈 دختر رز
〈 دختر خم: [قدیمی، مجاز] شراب؛ شراب انگوری.
〈 دختر رز: [قدیمی، مجاز]
۱. شراب؛ شراب انگوری؛ دختر تاک.
۲. انگور؛ خوشۀ انگور: ◻︎ دختر رز که تو بر طارم تاکش دیدی / مدتی شد که بر آونگ سرش در کنب است (انوری: ۴۹).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.