کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشت به پشت دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لمیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدرلازم) lamidan ۱. لم دادن؛ تکیه دادن.۲. پشت دادن به بالش و دراز کشیدن.
-
اتکا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اتّکاء] 'ettekā پشت دادن و تکیه زدن به چیزی؛ تکیه کردن.
-
فرادادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farādādan ۱. دادن.۲. شرح دادن؛ بیان کردن.۳. گردانیدن.〈 پشت فرادادن: (مصدر لازم) پشت گرداندن و فرار کردن.
-
لم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) lam ۱. حالتی میان نشستن و دراز کشیدن.۲. پشت دادن به بالش برای استراحت.〈 لم دادن: (مصدر لازم) تکیه دادن؛ لمیدن.
-
تکیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَکیَّة] te(a)k[i]ye ۱. پشت دادن به چیزی؛ پشت خود را به چیزی نهادن.۲. (اسم) محل وسیع برای روضهخوانی و عزاداری.۳. (اسم) [قدیمی] جای نگهداری مستمندان.
-
ترتیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tartib ۱. ثابت و استوار کردن.۲. هرچیزی را در جای خود قرار دادن.۳. راستودرست کردن.۴. پشت سر هم قرار دادن.
-
اردنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] 'ordang لگدی که با پشت پا یا سر زانو به پشت کسی میزنند؛ تیپا.
-
پشتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پشت) pošti ۱. قرارگرفته در پشت چیزی.۲. (اسم) هرچیزی که پشت سر بگذارند و به آن تکیه بدهند.۳. (اسم) [مجاز] پشتوپناه؛ حامی؛ یارویاور.۴. [مجاز] نگهبان.۵. (حاصل مصدر) [مجاز] حمایت: ◻︎ که ایشان به پشتی من جنگجوی / سوی مرز ایران نهادند...
-
دنبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dombāl ۱. دم؛ دنب.۲. پس؛ عقب؛ پشت و عقب کسی یا چیزی.〈 دنبال کردن: (مصدر متعدی)۱. عقب کسی یا کاری رفتن.۲. کاری را ادامه دادن.
-
پس گردنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pasgardani ضربهای که با دست به پشت گردن کسی بزنند.
-
شلخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شلخت› [قدیمی] šalaxte لگدی که با پشت پا به نشیمن کسی بزنند.
-
فت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [= فتح ؟] fat[t] = 〈 فت پا〈 فت پا: (ورزش) در کُشتی، فنی برای خواباندن حریف به پشت که در آن کشتیگیر در سرپا یک پای خود را به پشت پای حریف زده و آن را بالا میبَرد.
-
خیمه شب بازی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) [عربی. فارسی] (هنر) xeymešabbāzi در نمایش، نوعی بازی و نمایش که عروسکها را از پشت پرده یا خیمۀ کوچکی بهوسیلۀ سیم یا نخ به حرکت میآورند و یک یا چند نفر از پشت خیمه به زبان آنها حرف میزند (میزنند).
-
کلون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کلند، کلندان› kolun چوبی به شکل مکعبمستطیل که برای بستن در، بر پشت آن نصب میشود.
-
پالانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به پالان) pālāni اسبی که پالان بر پشت او بگذارند؛ اسب بارکش.