کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پسین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پس) [پهلوی: pasīn] ‹پسینه› pasin ۱. آخرین.۲. (اسم) وقت بین عصر و مغرب.۳. [مقابلِ پیشین] بعد از دیگری؛ عقبتر.۴. (اسم) عصر.
-
واژههای مشابه
-
پسین فردا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، قید) pasinfardā دو روز بعد از فردا؛ سه روز بعد.
-
جستوجو در متن
-
آخرین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ اولین، جمعِ آخِر] 'āxa(e)rin پسین؛ واپسین.
-
پساهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹پسآهنگ› (نظامی) [قدیمی] pasāhang دنبالۀ لشکر؛ ساقه؛ فوج پسین از لشکر.
-
اخیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'axir ۱. پسین؛ آخری؛ بازپسین؛ واپسین.۲. (اسم) دنباله و آخر چیزی.۳. (اسم) آخرین موقع پیش از این.
-
سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سرای› sarā ۱. خانه؛ جا؛ مکان؛ منزل.۲. خانۀ بزرگ.〈 سرای بقا: [قدیمی، مجاز] = 〈 سرای پسین〈 سرای پسین: [قدیمی، مجاز] آخرت؛ جهان دیگر.〈 سرای جاوید: [مجاز] دنیای دیگر؛ عالم دیگر؛ بهشت.〈 سرای سپنج: [قدیمی]۱. خانۀ عاریت.۲. [م...
-
پیشین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پیش) pišin ۱. سابق؛ گذشته؛ قبلی: ◻︎ آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر / کآن سابقهٴ پیشین تا روز پسین باشد (حافظ: ۳۳۰).۲. پیشی؛ جلویی.۳. (اسم) ظهر؛ نیمروز.
-
صبح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، قید) [عربی] sobh بامداد؛ بامدادان؛ اول روز؛ صبحگاه؛ صبحگاهان؛ صبحدم.〈 صبح پسین: [قدیمی] = 〈 صبح صادق〈 صبح سعادت: [قدیمی، مجاز] آغاز خوشبختی.〈 صبح کاذب (دروغین، اول، نخستین): اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق؛ دم گرگ: ◻︎ صبح ...
-
نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nāmak] nāme ۱. مطلبی که خطاب بر فردی معین نوشته میشود و معمولاً بهوسیلۀ پست و در پاکت به دست گیرنده میرسد.۲. کاغذی که بر روی آن مطالبی نوشتهشده.۳. (پیشوند) جزء پسین برخی کلمات به معنی نوشتهای در موضوع معین: پایاننامه، سالنامه.
-
آخر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: آخِر] 'āxa(e)r ۱. [مقابلِ اول] قرارگرفته در پایان: ◻︎ نام تو کابتدای هر نام است / اول آغاز و آخر انجام است (نظامی۴: ۵۳۷).۲. پسین؛ بازپسین؛ آخری؛ پایانی.۳. (قید) سرانجام: ◻︎ آخر کار شوق دیدارم / سوی دیر مغان کشید عنان (هاتف: ۴۷).۴. (ش...
-
نماز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: namač] namāz ۱. (فقه) عبادت مخصوص و واجب مسلمانان که شامل اقامه و حمد و سوره و ذکر تسبیحات واجبئ است و پنج بار در شبانهروز به جا میآورند.۲. (اسم مصدر) پرستش؛ نیاز؛ سجود؛ بندگی و اطاعت.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] تعظیم کردن در مقابل کسی.&lan...
-
روز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، قید) [پهلوی: roč] ‹روج› ruz ۱. [مقابلِ شب] زمان میان طلوع تا غروب آفتاب که هوا روشن است.۲. وقت؛ زمان.۳. هر ۲۴ ساعت؛ شبانهروز.۴. سالگرد امری خاص: روز زن.۵. زمان حاضر؛ عصر کنونی: مسائل روز.۶. [مجاز] حالت؛ وضع.۷. [قدیمی، مجاز] عمر؛ مدت حیات.&lang...