کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرگل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرگل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) porgel ۱. جایی که گِل بسیار در آن باشد.۲. آنچه آلوده به گِل شده باشد.
-
پرگل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) porgol گیاه یا درخت که گُل بسیار داشته باشد: باغ پُرگُل، درخت پُرگُل.
-
جستوجو در متن
-
لایناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] lāynāk پرگلولای.
-
گلزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gelzār زمینی که در آن گل بسیار باشد؛ جای پرگلولای.
-
لجن زار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lajanzār زمین پرگلولای که پا در آن فرو برود.
-
باتلاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] bātlāq زمین پرگلولای که عبور از آن دشوار است؛ آبگند؛ لجنزار؛ مرداب.
-
خلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xalāb ۱. گلولای.۲. زمین پرگل؛ لجنزار؛ باتلاق.
-
گلناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gelnāk ۱. گلآلود؛ پرگل: ◻︎ در خلایق روحهای پاک هست / روحهای تیرۀ گلناک هست (مولوی: ۶۳۸).۲. تیره.
-
چلپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [عامیانه] čelep[p] صدایی که از برخورد چیزی سنگین با آب و مایعات ایجاد میشود.〈 چلپچلپ: (اسم صوت) ‹شلپشلپ› [عامیانه]۱. صدای برخورد پیاپی دست یا پا با آب یا پارچۀ خیس.۲. صدای پا هنگام دویدن میان آب یا در زمین پرگلولای.
-
پر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: pur] por ١. [مقابلِ تهی] سرشار؛ لبریز؛ آکنده؛ انباشته؛ لبالب.٢. (قید) خیلی؛ بسیار: پر بیراه نیست.٣. دارنده؛ دارای مقدار زیاد (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پرآب، پرآژنگ، پرتاب، پرچین، پرخم، پررنگ، پرکار، پرگل، پرآشوب، پرجوش، پرخور، پرگو.&lang...