کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پره زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چراغ پره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čerāqpare پروانه که گرد شمع و چراغ میپرد؛ چراغواسه.
-
جوش پره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جوشبره، جوشانبره› [قدیمی] jušpare نوعی آش که خمیر آرد گندم را به تکههای کوچک سهگوش میبریدند و لای آنها گوشت و لپۀ نخود میگذاشتند و میپختند.
-
شب پره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شبپرک› (زیستشناسی) šabpare = خفاش
-
جستوجو در متن
-
زبانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زوانه، زفانه› zabāne ۱. بیرونآمدگی زبان مانند هرچیزی: زبانهٴ ترازو (میلۀ میان شاهین ترازو)، زبانهٴ قفل، زبانهٴ ساعت.۲. پره.۳. شعله: زبانهٴ آتش (شعلۀ آتش)، زبانهٴ شمع (شعلۀ شمع).〈 زبانه زدن: (مصدر لازم) شعله کشیدن آتش.〈 زبانه کشیدن: ...
-
تنوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟. فارسی] tanure ۱. لولۀ حلبی که روی سماور میگذارند تا دود از آن خارج شود؛ دودکش.۲. لولۀ دودکش کشتی یا کارخانه.۳. سوراخ بالای آسیاب که آب از آنجا روی پرههای آسیاب میریزد.۴. [قدیمی] نوعی جامۀ جنگ شبیه جوشن: ◻︎ تنوره ز تفسیدن آفتاب / به سوزن...