کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرآشوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرآشوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) por[']āšub ۱. پرفتنهوغوغا.۲. بسیار آشفته.۳. [قدیمی] آشوبگر.
-
جستوجو در متن
-
آشوبناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āšubnāk پرآشوب.
-
پرشور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) poršur ۱. پرآشوب؛ پرغوغا.۲. کسی که شوق و هیجان بسیار دارد؛ پرحرارت.
-
پرشوروشر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] ‹پرشروشور› poršurošar[r] ۱. پرآشوب؛ پرغوغا.۲. پر از فتنه و فساد.
-
شغب ناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] šaqabnāk پرآشوب؛ پرشور: ◻︎ به خدمت بر زمین غلتید چون خاک / خروشی برکشید از دل شغبناک (نظامی۲: ۱۶۰).
-
اشترک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ اشتر] ‹شترک› [قدیمی] 'oštorak ۱. شتر کوچک؛ شتربچه.۲. خیزآب؛ موج دریا: ◻︎ روان شد سپاه پرآشوب سیل / در آن اشترک اشتران خیلخیل (هاتفی: لغتنامه: اشترک).
-
ارمنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹آرمنده، ارمند› [قدیمی] 'armande آرامگیرنده: ◻︎ گه ارمندهای و گه ارغندهای / گه آشفتهای و گه آهستهای (رودکی: ۵۲۹)، ◻︎ چه باید که ارمنده گیتی چنین / پرآشوب گردد ز درد و ز کین (فردوسی۲: ۲۸۳۴).
-
پالاپال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹پالپال› [قدیمی] pālāpāl ۱. جستجو؛ کاوش.۲. جستجو و کاوش میان چیزهای پراکنده و درهمریخته.۳. درهمریختگی؛ شورش؛ آشوب: ◻︎ به فرّ و هیبت شمشیر تو قرار گرفت / زمانهای که پرآشوب بود و پالاپال (دقیقی: ۱۰۳).
-
پر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: pur] por ١. [مقابلِ تهی] سرشار؛ لبریز؛ آکنده؛ انباشته؛ لبالب.٢. (قید) خیلی؛ بسیار: پر بیراه نیست.٣. دارنده؛ دارای مقدار زیاد (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پرآب، پرآژنگ، پرتاب، پرچین، پرخم، پررنگ، پرکار، پرگل، پرآشوب، پرجوش، پرخور، پرگو.&lang...