کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وحش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وحش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: وُحوش] vahš جانوران بیابانی.
-
جستوجو در متن
-
وحوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ وحش] vohuš = وحش
-
جانور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ĵānavar] ‹جاناور› jānevar ۱. موجود زنده که قادر بر حرکت ارادی باشد؛ جاندار؛ ذیروح: ◻︎ جانور از نطفه میکند، شکر از نِی / برگِ تر از چوبِ خشک و چشمه ز خارا (سعدی۲: ۳۰۳).۲. کِرم روده.۳. حشره، بهویژه حشرۀ موذی و گزنده.۴. حیوان: ◻︎ نمانَد...
-
باغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: bāy] bāq زمینی که دور آن را دیوار کرده و انواع درختان در آن کاشته باشند؛ بوستان.〈 باغ ارم: [قدیمی]۱. [مجاز] بهشت.۲. باغی مانند بهشت.۳. باغی که شداد ساخت: ◻︎ دید باغی نه باغ بلکه بهشت / به ز باغ ارم به طبع و سرشت (نظامی۴: ۶۷۶).&lang...