(اسم) [پهلوی: bāy] زمینی که دور آن را دیوار کرده و انواع درختان در آن کاشته باشند؛ بوستان.
〈 باغ ارم: [قدیمی]
۱. [مجاز] بهشت.
۲. باغی مانند بهشت.
۳. باغی که شداد ساخت: ◻︎ دید باغی نه باغ بلکه بهشت / به ز باغ ارم به طبع و سرشت (نظامی۴: ۶۷۶).
〈 باغ بهشت:
۱. بهشت.
۲. باغ بسیار باصفا که از خرمی مانند بهشت باشد: ◻︎ در زمینی درخت باید کشت / کآورد میوهای چو باغ بهشت (نظامی۴: ۵۵۱).
〈 باغ خلد: [قدیمی] بهشت؛ باغ بهشت.
〈 باغ سیاووشان: (موسیقی) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی.
〈 باغ شهریار: (موسیقی) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی.
〈 باغ شیرین: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو کردی باغ شیرین را شکربار / درخت تلخ را شیرین شدی بار (نظامی۱۴: ۱۸۱).
〈 باغوحش: محوطهای که در آن انواع حیوانات اهلی و وحشی را برای تماشای مردم نگهداری میکنند.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.