کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هیچزا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اسپیروکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: spirochète] (زیستشناسی) 'espiroket هر نوع باکتری مارپیچ یا فنرمانند بیماریزا مانندِ عامل سیفلیس.
-
ز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حرف) z سیزدهمین حرف الفبای فارسی؛ زِ؛ زا. Δ در حساب ابجد: «۷ ».
-
کادمیوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cadmium] (شیمی) kādmiyom فلز خاکستریرنگ، نرم، سمّی، و سرطانزا که در ساخت آلیاژهای گوناگون به کار میرود.
-
پلشت بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) palaštbar گندزدا؛ مادهای که موجودات ذرهبینی بیماریزا را از میان ببرد. Δ این اصطلاح شامل موادی است که استعمال خارجی دارند.
-
زای
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ زاییدن و زادن) zāy ۱. = زاییدن۲. زاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سختزای، سختزا، نازای، نازا، گوهرزای، گوهرزا.
-
ریسه داران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمعِ ریسهدار] (زیستشناسی) risedārān رستنیهایی که سلولهای آنها یکسان و همانند است؛ گیاهان نهانزا که فاقد ریشه، ساقه، و برگ هستند، مانند قارچ، جلبک، و گلسنگ.
-
شیردوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹شیردوشه› širduš ۱. آنکه شیر میدوشد.۲. ظرفی که در آن شیر میدوشند.۳. دستگاهی که زنان تازهزا برای دوشیدن شیر خود به کار میبرند.
-
هاگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هاک› (زیستشناسی) hāg یاختهای تکسلولی ریز در رستنیهای نهانزا که بهمنزلۀ تخم است و هرگاه بهجای مناسب بیفتد سبز میشود؛ اسپر.
-
هپاتیک ها
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، اسم) [فرانسوی: hépatique] (زیستشناسی) hepātikhā دستهای از گیاهان نهانزا که جزء خزهها محسوب میشوند و از طریق پراکندن چترهای کوچک به اطراف تولید مثل میکنند؛ علفجگریها.
-
بوآ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: boa] (زیستشناسی) buvā نوعی مار بزرگ، بیزهر، و زندهزا، که دارای آثاری از دست و پا بهصورت زائده، و دندانهای پیش بالایی بلند، که با پیچیدن به دور جانوران کوچک آنها را شکار میکند
-
کمون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] komun ۱. پنهان شدن؛ پوشیده شدن؛ مخفی شدن.۲. در نهان بودن.۳. (اسم) (پزشکی) دورۀ نهفتگی بیماری؛ فاصلۀ بین ورود عامل بیماریزا به بدن و نمایان شدن نخستین علائم بیماری.
-
خزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) xaze هریک از گیاهان نهانزا و بیآوند با کرکهای ریزی بهجای ریشه در پایین ساقه که بهوسیلۀ آن مواد غذایی را جذب میکنند و معمولاً کنار جویها و روی دیوارها، آبهای راکد، زمینهای مرطوب، و تختهسنگهایی که آب به آنها ترشح میکند م...
-
سرفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سرف، سلف› (پزشکی) sorfe صدایی که بر اثر انقباض دیافراگم و خروج هوا از حلق ایجاد میشود و بهوسیلۀ عوامل عفونی و حساسیتزا در بیماریهای دستگاه تنفسی میزان و شدت آن افزایش مییابد.〈 سرفهٴ خشک: (پزشکی) سرفهای که هنگام کاهش ترشحات مخاطی دست...
-
ابر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: abr] 'abr ۱. (هواشناسی) بخارهای غلیظشده یا تودۀ قطرات آب و ذرات یخ معلق در جو که از آنها باران، برف، و تگرگ میبارد: ◻︎ تا نگرید ابر کی خندد چمن / تا نگرید طفل کی جوشد لبن (مولوی: ۶۷۸)، ◻︎ ابر ا گر آب زندگی بارد / هرگز از شاخ بید ...
-
جنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) jang ۱. زدوخورد و کشتار میان چند تن یا میان سپاهیان دو کشور؛ نبرد؛ پیکار؛ رزم؛ کارزار؛ آورد.۲. [مجاز] کشمکش میان رقیبان برای دستیابی به اهداف مورد نظر خود.۳. (بن مضارعِ جنگیدن) =جنگیدن〈 جنگ چته: جنگ پارتیزانی.〈 جنگ زرگری: [...