کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هُمَزَةٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
همزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: همزَة] hamze نام حرف «ء».
-
همزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: همزَة] homaze صدوچهارمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹ آیه؛ لُمَزَة.
-
جستوجو در متن
-
مهموز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mahmuz کلمهای که یکی از حروف اصلی آن همزه باشد؛ همزهدار.
-
اش
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: aš] 'aš ۱. ضمیر متصل مفرد غایب بهمعنیِ او، بهصورت مفعولی: خواندش، بردش.۲. ضمیر اضافی که در بعضی کلمات همزۀ آن ساقط میشود: کتابش، چشمش. اگر کلمه به های غیرملفوظ ختم شود همزه باقی میماند: اندیشهاش، خانهاش. اگر به کلمهای ملحق ش...
-
ات
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [']at = ت۳ Δ در کلماتی که به «ها»ی بیان حرکت ختم نمیشود همزه را حذف میکنند و حرکت آن به حرف آخر کلمه ملحق میگردد: دوستت، ساغرت، غلامت.
-
عنعنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عنعنَة] 'an'ane ۱. همزه را مانند عین تلفظ کردن چنانکه بهجای «اَنَّ» «عَنَّ» تلفظ کنند.۲. کلمۀ «عنفلان» را در روایت تکرار کردن؛ نقل حدیث یا روایت از قول چند تن به ترتیب، چنانکه گویند روایت کرد فلان از فلان.۳. شرح و بیان ...
-
ابو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹اب› 'abu ۱. پدر.۲. بر سر کنیههای مردان درمیآید و بهمعنی پدر است: ابوالحسن، ابوالقاسم.۳. بر سر صفت درمیآید: ابوالفضائل، ابوالمفاخر. Δ گاهی مخفف و بدون همزه استعمال میشود: بوعلی، بوالقاسم، بوتراب، بوالحسن. در فارسی «با» نیز...
-
اضافه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اضافَة] 'ezāfe ۱. باقیمانده.۲. بیش از مشخص؛ زیادی.۳. (اسم مصدر) نسبت کردن چیزی را به سوی چیزی.۴. (اسم مصدر) افزودن چیزی به چیز دیگر.۵. (اسم مصدر) (ادبی) در دستور زبان، نسبت دادن یا ملحق ساختن اسمی است به اسم دیگر که جزء اول را مضاف ...
-
ابجد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'abjad ترتیب و ترکیب قدیم حروف الفبای عربی که عبارت است از: همزه = ۱، ب = ۲، ج = ۳، د = ۴، ﻫ = ۵، و = ۶، ز = ۷، ح = ۸، ط = ۹، ی = ۱۰، ک = ۲۰، ل = ۳۰، م = ۴۰، ن = ۵۰، س = ۶۰، ع = ۷۰، ف = ۸۰، ص = ۹۰، ق = ۱۰۰، ر = ۲۰۰، ش = ۳۰۰، ت = ۴۰۰...