کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگرانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نگرانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] negarāni ۱. ترس و اندیشه؛ دلواپسی.۲. [قدیمی] چشمداشت؛ انتظار.
-
جستوجو در متن
-
دل دل کنان
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عامیانه، مجاز] deldelkonān در حال تردید و دودلی؛ در حال اضطراب و تشویش و نگرانی.
-
باک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bāk ۱. بیم؛ ترس.۲. نگرانی.۳. [قدیمی] ملاحظه؛ پروا.〈 باک داشتن: (مصدر لازم) ترس داشتن؛ اندیشه داشتن.
-
دلواپسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عامیانه، مجاز] delvāpasi نگرانی؛ تشویش: ◻︎ چه فارغند ز دلواپسی عزیزانی / که دل به عشوۀ زیبای بیوفا ندهند (صائب: لغتنامه: دلواپسی).
-
دغدغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دغدغَة] daqdaqe ۱. بیم؛ نگرانی؛ تشویش خاطر.۲. [قدیمی] با سر انگشت به جایی از بدن کسی زدن که به خنده آید؛ غلغلک دادن.۳. [قدیمی] سستی کلام.۴. [قدیمی] طعن کردن.
-
برزخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: بَرازِخ] barzax ۱. حائل و فاصله بین دو چیز.۲. عالم بین دنیا و آخرت؛ از هنگام مرگ تا روز قیامت.۳. [عامیانه، مجاز] تشویش؛ نگرانی؛ سردرگمی.۴. (جغرافیا) قطعۀ زمین باریکی میان دو دریا که دو قطعه خشکی وسیع را به یکدیگر متصل میکند.
-
لابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹لاوه› lābe ۱. درخواست همراه با فروتنی؛ التماس؛ زاری.۲. [قدیمی] عذرخواهی.۳. [قدیمی] نگرانی.۴. [قدیمی] نیرنگ.۵. (اسم) [قدیمی] سخن همراه با مهربانی: لابهٴ مادرانه.۶. [قدیمی] چاپلوسی.
-
فکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: افکار] fekr ۱. فعالیت آگاهانۀ ذهن برای دریافتن چیزی؛ اندیشه.۲. محصول فعالیت ذهنی.۳. مشغولیت ذهنی.۴. ذهن.۵. برنامه؛ هدف.۶. توجه؛ نگرانی.〈 فکر کردن: (مصدر لازم) اندیشه کردن؛ اندیشیدن.
-
تاسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تاسا، تالواسه، تلواسه، تاس، تاسهواسه› [قدیمی] tāse ۱. ملال؛ اندوه: ◻︎ یار همکاسه هست بسیاری / لیک همتاسه کم بُوَد یاری (سنائی۱: ۴۴۷ حاشیه).۲. نگرانی.۳. بیتابی؛ اضطراب.۴. تیرگی چهره و فشردگی گلو از غم و درد.
-
فارغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] fāreq ۱. آزاد و رها.۲. بینیاز.۳. بیخبر؛ بیاطلاع: ◻︎ اگر تو فارغی از حال دوستان یارا / فراغت از تو میسر نمیشود ما را (سعدی۲: ۳۰۵).۴. (قید) [قدیمی] آسوده؛ بدون نگرانی.〈 فارغ کردن: (مصدر متعدی)۱. آسوده کردن.۲. [عامیانه، مجاز] ...
-
نهیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nihip] ‹نهیو› na(e)hib ۱. فریاد بلند برای ترساندن؛ تشر.۲. [قدیمی] ترس؛ بیم؛ هراس.۳. [قدیمی] تشویش؛ اضطراب؛ نگرانی.۴. [قدیمی] گزند؛ آسیب.۵. [قدیمی] قهر؛ تندی؛ خشم.۶. [قدیمی] مهلکه؛ معرکه.۷. (موسیقی) گوشهای در آواز افشاری و دستگاههای ما...