کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نادیده گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عیب پوشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'eybpuši نادیده گرفتن عیب و خطای دیگران.
-
چشم پوشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] ce(a)šmpuši نادیده گرفتن جرم و گناه کسی؛ عفو؛ اغماض.
-
آوانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: avance] 'āvāns گذشت و اغماضی که در جریان کاری با نادیده گرفتن مقررات نسبت به کسی اعمال میکنند؛ ارفاق.
-
کفران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kofrān ۱. ناسپاسی کردن؛ نیکیهای کسی را نادیده گرفتن.۲. [قدیمی] بیدینی؛ بیایمانی.
-
غمض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qamz ۱. چشم برهم نهادن.۲. چشمپوشی کردن.۳. آسان گرفتن در بیع.۴. آسان گرفتن بر کسی.〈 غمض عین: [قدیمی، مجاز]۱. فروخواباندن چشم.۲. نادیده گرفتن خطای کسی؛ چشمپوشی.
-
افتادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: ōftātan] ‹اوفتادن، افتیدن، افتدن، فتادن› 'oftādan ۱. از بالا به پایین افتادن؛ سقوط کردن؛ فرود آمدن.۲. [عامیانه، مجاز] بیاستفاده در جایی رها شدن.۳. [عامیانه، مجاز] بستری یا زمینگیر شدن.۴. وقوع حادثهای بهصورت ناگهانی.۵. در ...
-
قلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی، جمع: اقلام] qalam ۱. هر وسیلهای که با آن بنویسند؛ خامه؛ کِلک.۲. (اسم مصدر، اسم) [مجاز] نویسندگی.۳. [مجاز] شیوۀ نوشتن؛ سبک.۴. (زیستشناسی) [مجاز] هریک از استخوانهای دستوپای انسان و سایر جانداران.۵. [مجاز] نوع؛ گونه.۶. ...
-
چشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čašm] če(a)šm ۱. (زیستشناسی) عضو حسی و بینایی بدن انسان و حیوان.۲. [مجاز] نظر؛ نگاه اجمالی: چشمم به او افتاد.۳. [مجاز] انتظار؛ توقع: ◻︎ گر از دوست چشمت بر احسان اوست / تو در بند خویشی نه در بند دوست (سعدی۳: ۳۹۲).۴. [عامیانه، مجاز] = &l...