کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میوه رسیده فلفل قرمز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
میوه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) mivedār ویژگی درختی که میوه بدهد.
-
میوه ستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹میوستان› [قدیمی] mives[e]tān جایی که درختان میوه بسیار باشد.
-
میوه نیام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] miveniyām ۱. غلاف سبز دانههای بعضی گیاهان، مانند نخود و لوبیا.۲. میوۀ یکبرچهای که بهوسیلۀ دو شکاف طولی باز میشود.
-
جستوجو در متن
-
فلفل فرنگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. مٲخوذ از فرانسوی. فارسی] (زیستشناسی) felfelfarangi = فلفل 〈 فلفل قرمز
-
فلفل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فُلفُل و فِلفِل، معرب، مٲخوذ از سنسکریت] ‹پلپل› (زیستشناسی) felfel میوهای مخروطیشکل، سبز یا قرمزرنگ، با طعمی تند که بهصورت تازه، خشک، یا گَرد مصرف میشود؛ فلفل سبز.〈 فلفل دلمهای: (زیستشناسی) نوعی فلفل نسبتاً بزرگ و به رنگ قرم...
-
تند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tond ۱. [مقابلِ کُند] توٲم با شتاب؛ سریع.۲. شدید؛ قوی: آفتاب تند.۳. دارای سرازیری بسیار.۴. [مجاز] دارای رنگ چشمگیر: قرمز تند.۵. [مجاز] زشت؛ ناخوشایند: ◻︎ فرخزاد بفزود گفتار تند / دل مردم پرخِرد کرد کند (فردوسی: ۸/۶۴).۶. [مجاز] خشمگین.۷. دارای ...